اولش حس کردم یه چیزی ب تندی برق و باد از رو لباس روی بازوم حرکت کرد دستمو تکون دادم با جیغ از جام بلند شدم ترسیدم نگا کردیم چیزی نبود
ولی اون لحظه ک بلند شدم و دستمو تکون میدادم از استینم وارد شده بود
شوهرم گف توهم زدی چیزی نیست
رفتم آشپزخونه یهو از یقه ام سوسکه اومد بیرون
زهره ترک شدم😭
نمیدونم از کدوم جهندم دره ای وارد خونه میشن