روز به روز که بیشتر میگذره بیشتر متوجه میشم شوهرم هیچ علاقه ای بهم نداره و صرفا سر حوسش اومد سمت من
چندین ماهه داریم زندگی میکنیم فقط.ولی از این رو به اون رو شدن زندگی میدونید چجوریه؟ اینجوریه اونی که همیشه روزی هزارتا پیام بهم میدادید و کل ۲۴ساعتو تو تماس بودید. میومد میگفت ازدواج کنیم مثه پرنسس باهات رفتار میکنم و تو فک میکردی نه این واقعا عالیه. زندگی باهاش رویاست. و کل روزتو صرف تصور کردن زندگی با اون کردی با وعده و وعیدهایی که صرفا سر هوسش داده بود
وای چقد دلم برای سادگیم میسوزه. یعنی هممون اینجوری گرفتار میشیم؟ امروز که گفتم بهتون کمی از قضیه رو
ایشون کل روزو هیچ توجهی به ادم نمیکنه و کلش تو اون کامپیوتر کوفتیشه. فقط شبل جذابیت داری براش اونم بعضی وقتا. هرروز بشینی خونه رو چندساعت تمیز کنی انگار نه انگار. به یورشم نیست حالا بیاد بگه کمک نمیخوای؟ خونرم که با سطل زباله اشتباه گرفته. دقیقا احساس میکنم کلفت شدم بیشتر تا خانوم خونه. هیچ اهمیت و جذابیتی ندارم براش. البته مطمئنم خیانت نمیکنه
امروز تصمیم گرفتم شخصیتمو تغییر بدم اومد چسبید بزور هی چیشده چیشده. بهش گفتم یسری ادما یه اخلاقای بدی دارن خودمم دارم. مثلا تو هیچ توجهی به ادم نمیکنی. بهت باید صدبار گفت مبلو جا به جا میکنی. تهشم باز هیچی به اینوز و اونورتم نیست. مثه پیرمرد و پیرزنا زندگی میکنیم.
اقا به جای اینکه معذرت خواهی کنه داره شر میگه. اره تهش که مبلو جا به جا کردم یا نمیدونم خب وقتی سرم شلوغه توجهی ندارم و این مزخرفتا بعدش طلبکار از اتاق رفت درم محکم بست. این اولین بار بود که اینجوری کرد
قبلا میومد توضیح میومد ولی رید بهم رفت
حالم خیلی بده. هیچوقت هیچوقت فک نمیکردم زندگیم اینشکلی باشه. خب تو که اینشکلی بود شخصیتت چرا قبل ازدواج یه ادم دیگه بودی.کاشکی ایران زندگی میکزدیم الان که ترکیه هستیم نمیدونم چه خاکی به سرم بریزم و چیکار کنم؟ خانواده حامیم ندارم و حتی پولیم ندارم. واقعا شیطونه میگه تو که اینقد به این و اون اهمیت نمیدی و برای هسشکی مهم نیستی واس چس زنده ای. خودتو بکش خلاص شو. من پتانسیل تخمل همچین چیزیو از شوهرم که اینقد دوسش دارم ندارم. خدایا کمکم کن مثه چی دلشورا دارم دارم خفه میشم. تهش میزنم به سیم اخر بخدا