نزدیک ۱۷ روزه ک کاتیم اخرین بار دیدمش دستاشو گرفته بودم بغلش بودم:)) ولی جوگیر شدم و با فتنه ریختنای پسر عموش کات کردم همون شبش😔😔 ی بار خودش زنگ زد من خاموش بودم ک گفته بود دلم براش تنگ شده
ی بارم فهمیدم بیمارستانه من زنگ زدم جواب داد گفت نمیتونم حرف بزنم بعدا زنگ میزنم ک ی هفته میگذره زنگ نزد
استوری های غمگین میزاره اونم ..
چیزی که تموم شده رو با دردش بسوز تا تموم شه
زخمتو تازه نکن که بعدا باز بدتر زخم بخوری
منم دوستش داشتم
یک ماه بعد جداشدنمون ازدواج کرد و الان یک ساله که میگذره
میتونستم برگردم بهش ولی اون خودش میخواست با یکی دیگه باشه
یچیزیه که تموم شده
فکر که میکنه بهت
من حتی بعد یک سال و اندی خوابشو میبینم
یا تو خیابون میبینمش خجالتشو میبینم و سریع از کنارم رد میشه
یعنی هنوزم یجایی تو ذهن همیم
من یک سالو خورده ای
البته یک سال قبلش تو اتاق مشاورم واسه کنکور اومده بود مشاوره بگیره دیدمش و یک دل نه صد دل عاشقش شدم
بعد یک سال خودش اومد پیشنهاد داد و بعد چند ماه فهمیدم عه این همونه که پارسال شدید کراش زدم روش
هم بدترین و هم بهترین اتفاق زندگیم بود
بعدم که کات کردیم و اون ازدواج کرد و منم نرفتم تو رابطه تا الان و خب یبار بعد شیش ماه پیام داد ولی یچیز تموم شده بود و تازه روحم درمان شده بود
با اینکه دوستش داشتم
ولی اون هم ازدواج کرده بود و هم نمیخواستم به خودم ضربه بزنم
ادم چیزی رو که استفراغ میکنه دوباره نمیخوره
کاشکی واسم برمیگشت...
تنها نیستی منم خیلی ازین شبا داشتم :)))))))
