من همیشه سعی کردم با همشون راه بیام همش میرفتم روانپزشک فکر میکردم مشکل از منه ولی روانپزشک یا روانشناس همیشه میگفتن تو هیچ مشکلی نداری
خلاصه بگم از پدرمادری که ۹سال پیش به زور نذاشتن برم مدرسه و منو به اولین خاستگار دادن فکر کردن دستشون میمونم
خواهر بزرگترم همیشه از من کینه داش میگف مامان بابا فرق میذارن تورو دوس دارن سر این رفت ی شایعه درست کرد و گفت با یه مرد رابطه دارم باعث شد کار منو شوهرم ب طلاق بکشه خودمم تا جنون رفتم دیگ رسما خودکشی میکردم نمیشد سرمو بالا بگیرم تو فامیل همه حرف بارم میکردن