2733
2734
عنوان

زشته واسه عروسی شال بزاررم

173 بازدید | 12 پست

بابام اینا گیر میدن

وگرنه خودم باشم باموی باز میرم

الان ی مدل دیدم شالو ی طرفشو پیج داده بود بالاسرش رد کرده بود خوب بود

لباسمم بلند وابی دامنش کلوش

مختلطه؟؟؟؟

پرستار:👈اگه سوال پزشکی داشتین در خدمتم🌱تفسیر آزمایش📄🩸 👩‍⚕️معرفی انواع قرص و دارو 💊                                   بله پروفایل خودمم😍                                                       [[🤍فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ🤍]]                                           صلوات برای شهید ابراهیم هادی یادت نره دوست گلم💖               الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌷🌸               با احترام : درخواست دوستی نمی‌پذیرم سوالی داشتین تگم کنید ممنونم🦋
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731

اگ اقا اومد داخل سالن زنانه شال سر کن 


❌درخواست دوستی ممنوع مخصوصا آقایون ❌    باید جانم هایش را درون ثبت احوال ثبت کند ک کسی هوس نکند ب نامش بزند🥺🧡 مامان ی دخترک مو فرفری لپ گلی ام ک ب سوسمار میگه سوسملک، ب مارمولک میگه مارگولک ب ممد قلی هم میگه مگگولی به نگهبان هم میگه نبهگان😂  اخه من نمیرمممم براش🥺⁦❤️⁩   ★🌙    •             ★       .           .    ★     •      .   ★       .   •   °    ★    .      ★     °   ★🌙   .  °     .    •   ★🌙   .   ★   .       .   •     ★     .        .  °            

توربان 

من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم  که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات  ازآن نگاه خسته ات  و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت

یه شال نازک کاملا همرنگ لباست یا طلایی یا آبی بگیر و عادی سرت کن. مجلسم زنونه شد برش دار

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
2740

منم شال میپوشم شال سفید حریر معمولا 

همینجوری عادی مدل دار نمیکنم

‌قطره، دلش دریا می‌خواست. خیلی وقت بود که به خدا گفته‌بود.هر بار خدا می‌گفت «از قطره تا دریا راهی‌ست طولانی. راهی از رنج و عشق و صبوری. هر قطره را لیاقت دریا شدن نیست.»قطرہ عبور کرد و گذشت. قطره پشت سر گذاشت. قطره ایستاد و منجمد شد. قطره روان شد و راه افتاد. قطره از دست داد و به آسمان رفت. و هر بار، چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت.تا روزی که خدا گفت «امروز، روز توست! روز دریا شدن.» خدا قطره را به دریا رساند. قطره طعم دریا را چشید. طعم دریا شدن را. اما...روزی قطره به خدا گفت «از دریا بزرگ‌تر، آری از دریا بزرگ‌تر هم هست؟» خدا گفت «هست.»قطره گفت «پس من آن را می‌خواهم. بزرگ‌ترین را. بی‌نهایت را.»‌خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: «اینجا بی‌نهایت است.»آدم عاشق بود. دنبال کلمه ای می‌گشت تا عشق را توی آن بریزد. اما هیچ کلمه‌ای توان سنگینی عشق را نداشت. آدم همه‌ی عشقش را توی یک قطره ریخت. قطره از قلب عاشق عبور کرد. و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید، خدا گفت «حالا تو بی‌نهایتی، زیرا که عکس من در اشک عاشق است :)
زنونع نمیشه

همون شال نازک رو ساده بنداز.

گفتی کوردین؛ من دیدم یه جور کلاه یا سربندهای خاص هم میبندن. اونم اگه رسم دارین خیلی خوشگله

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687