بچه های من کوچیکن و فاصله سنی کمی دارن در مواجه با بچه های دیگه خیلی خسیس هستن چیزی به کسی نمیدن آبرومو میبرن با کسی حرف نمیزنن سه تا زبان بلدن اطلاعات بالایی دارن ولی از نظرم ادبشون مشکل داره هر چی خواستن فراهم کردیم یه بچه میاد خونمون اگه کوچیک باشه اونو فراری میدن وسیله نمیدن بهش حرص میدن به پدربزرگشون احترام نمیدازن موندم از رفتارشون پارسال مهدشون کیک بردم پسرم خودشو میکشت گریه میکرد که نباید تعارف کنیم پس چرا بچه های دیگه این کارا رو انجام نمیدن من واقعا عاجز شدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همونجوری بهتره آدم خیالش راحته ک کسی نمیتونه وسایلاشو برداره.دختر من امروز روز اسباب بازی داشتن عروسکش برده پیش دبستانی عروسک بچم نابود کرده بودن میگم مامان نذار کسی دست بزنه ب وسایلات باز انگار ن انگار
خانوما تو روبیکا گروه لاغری مخصوص بانوان داریم اگر خواستید اددتون کنم.
خوب شما بچه تون مشکلات بچه های تک فرزندو نداره چون دو تا بودن لوس بار نیومدن و از حقشون دفاع میکنن این که بد نیست بچه های دیگه رو اذیت نکنن بقبه اش مشکلی نییت
غنچه با دل گرفته گفت: زندگی ... زندگی لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است ... گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است ... گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد... تو چه فکر میکنی کدام یک درست گفته اند من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هرچه باشد او گل است ... گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است "قیصر امین پور"