بچه ها من تنها زندگی میکنم تو یه شهر دو از خانواده و مستقلم. امروز نمیدونم چرا دلم گرفته
زنگ زدم ب مامانم همینطوری داشتم حرف میزدم. بهش گفتم راستی آخر هفته ک خواستم بیام نون بخرید تو خونه باشه. آخه خودشون اصلا نون نمیخورن ب خاطر سبک تغذیشون
برمیگرده میگه چقد اصرار داری نون بخریم لابد معتاد ب نون شدی
آخه مگ نون مواده ک بهش اعتیاد پیدا کنم
بعد گفتم ولش کن اصن. همه چی خوبه حال و احوالتون چطوره
با یه لحن بد میگ خوب و بد ب دیدت بستگی داره و شروع کرده نصیحت ک تو الان دلت گرفته مشکل خودته
من یه سوال ساده کردم گفتم حالتون خوبه؟
کافی بود بگه آره یا نه
منم گفتم مامان حوصله ندارم و گوشی رو قطع کردم واقعا نمیدونم چرا اینطوریه همش دوست داره بزنه تو سرم