بچهها ما تو یه ساختمان هم نیستیم ولی تو یه خیابونیم
حالا خانواده شوهرم وقت و بی وقت به بهانه سرزدن میان خونه ما
یه بار ساعت چهار بعدازظهر من با مینی ژوپ بودم لش کرده بودم رو مبل و خوااااب خوش بودم بعد در زدن بچم فکر کرده همسایست رفته دررو باز کرذه اونام اومدن داخل باور کنید من همونطوری رو مبل افتاده بودم مادرشوهر و پدرشوهرم اومدن نشستن رو مبل منم گیییج یه سلام کردم و رفتم اتاق لباس پوشیدم
روی خوش هم نشون ندادم ولی باز نمیفهمن که پنج دقیقه قبل اینکه بیان زنگ بزنن