یه خواهرشوهردارم خیلی مفت خوره تقریبا هر ماه تماس میگیره که دلم برا بچهها تنگ شده میاد خونه ما وبرای ناهارو شام میمونه بعد شبی خونه مادر شوهرم بودیم خواهرشوهرم تو جمع گفت اخر هفته ما شام میاییم خونتون من از طرف تو همه رو دعوت کردم خودش خیلی خیلی خسیس ومفت خوره گفتم به چه مناسبت با کمال پرویی و بدون خجالت گفت خونه داداشمه مشکلی داری گفتم شرمنده چرا نیان خونه تو گفت من دعوت کردم خونه داداشم مشکل داری کلید خونه روبده خودم میام غذا درست میکنم خیلی ناراحت شدم گفتم شرمنده من تو ایام عید سه سری دعوتتون کردم اگه بخوام ولازم بدونم خودم دعوت میکنم اونم تو جمع گفت خونش نرید خانم بدش میاد وجاریهام خندیدن خیلی ناراحت شدم اخه ادم اینقدر مفت خور یه بار تو وعده بگیر یه بارم تو بگو زشته این همه ما میریم یه بار اونا بیان من بچم کوچیکه به خدا مهمونم بودن غافل شدم از رو پله افتاد سرش شکست بعدم همشون مثل طلبکارا ریختن سرمن که چرا بچه خورده زمین حالا بهم پیام داده ازدستت ناراحتم خونه داداشمونه زحمت کشیده داداشمونه تو سختته