2733
2739

من هر روز هفته غذا میپزم ایشون فقط شام خونس بقیش سرکاره

من هرشب یه شام گرم دارم و هر روز یه شکل

تا از راه میرسه سفره و پهن میکنم

درحد توانمم به تمیزی خونه رسیدم باوجود یک بچه فضول

این اخیرا یخورده افسردگی و حال روحی بد داشتم کمتر ب مرتبی خونه میرسیدم ولی حتی شده بود موقع اومدنش ظاهری هم یه دستی بکشم ب خونم تاکه دیروز عمقی تمیز کردم همه جارو

خلاصه خودش فقط جمعها خونس دیشب از بس خروپف باصدای بلند میکرد نمیتونستم بخوابم هی میپریدم از خواب و خوابشم سنگین هرچیم بیدارش میکردم فایده نداشت خلاصه ک دیشب خوب نخوابیدم و خودش سیر خواب ساعت۱۱ بیدارشد ک برامون صبحونه درس کن من گیج خواب بودم سری تکون دادم ک باشه و بازم خوابم برد

بعد خودش بیدار شد یه املتی درست کرد و منم دیگه بیدار شدم چایی و درس کردم ونشستیم سر سفره (عادت بدی ک داره از همه چی ایراد میگیره یعنی ایرادهای بنی اسرائیلی )بهم گف هندونه و چرا اینو درشت قاچ کردی تو دهن کی جا میشه منم گفتم حالا اینقد ایرادای ریز ریز نگیر (املتی ک درس کرده بود گوجه نپخته بود و زیر دندون خیلی حس میشد و یحالت چندشی داشت منم گفتم وقتشه ک از غذاشم ایراد بگیرم ک حسمو درک کنه ک خودشم دیگه ایراد نگیره)منم گفتم اگ بخوام ایراذ بگیرم خب غذای توهم ایراد داره این گوجه نپخته و اصلا یطوریه گف خب تو زرنگ بودی خودت پامیشدی درس میکردی گفتم منم خستم ی جمعس خودت صبحونه و درس کن من ناهار مگ چی میشه گفت نخیر ازاین. به بعد خودت پامیشی درس میکنی گفته باشما

گفتم دستور میدی گفت هرچی باید غذات اماده باشه نمیدونم بوی اشپزی همسایه جفتی هم میومد بیشتردنبال بهونه بود حالا خودش تازه املت خورده بود و دیشبش من خورشت بامیه و برنج و مخلفات درست کرده بودم

منم گفتم حالا ک اینطوریه وبا دستور حرف میزنی دیگ عمرا برات چیزی درس کنم مگه کلفت این خونم 

گفتم حالا من یبار از غذات یراد گرفتم ک حس ایراد گرفتن و بفهمی(چون اون همیشه ایراد میگیره از غذا و...)گفتم با یبار ایراد گرفتن اینقدر بهم ریختی پس چطور خودت همیشه ایراد میگیری

(جدا از اینا من خیلی خوابم بده و صبح قبل ساعت ۱۲ نمیتونم پاشم و اکثرا با بی توانی جمعه ها پامیشم صبحونه درس میکنم یسری اوقات هم خودش

حالا یعنی من کم گذاشتم؟


ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



هر خانمی مثل شما که کامنت منو میخونه خواهشا یه فکری به حال زندگیش کنه 

کل زندگیتون میشه شستن و پختن و بچه و یک روزم که خونه هست دعوا و تازه وظیفتون هم شده 

بعد میشه ۴۰ سالتون و بچه ها بزرگ و بی نیاز شدن و شما میمونید با جوونی هدر رفته و هیچ کار نکردن جز پختن آش و گردگیری تاژه اگر شوهر خوب باشه  ...عمرتون رو پای خودتون بزارید ....ابن اسمش زندگی‌نیست

2742
کاش منم با عشقم ازدواج کنم سر املت باهم دعوا کنیم🥺

فعلا عشق مغزتو گیج کرده بعد ازدواج همه چی عادی میشه و تحمل بحث و زورگفتن و نداری

دعا باکسی ک جفت روحیتو ازدواج کنی تا ب ارامش برسی

منم گفتم حالا ک اینطوریه وبا دستور حرف میزنی دیگ عمرا برات چیزی درس کنم مگه کلفت این خونم  گفت ...

نه عزیزم تو کم نذاشتی بحثتون الکی و از رو‌ خستگی بوده ولش کن

هم تو خسته بودی هم ایشون

آقایون دعوت به دوستی ندن
هر خانمی مثل شما که کامنت منو میخونه خواهشا یه فکری به حال زندگیش کنه  کل زندگیتون میشه شستن و ...

اخه توزندگی زن و مرد هرکی مسئولیت هایی دارن دیگ خودمونم میدونیم مسئولیت کرد چیه و مسئولیت زن چیه بااینا من کار ندارم ی خانم کدبانو هم میتونه ب خونه زندگی و بچهاش برسه هم ب موفقیت و مراقبت از خودش

اما شوهرم پرو شده بود و رفتار امروزش واقعا دلمو شکوند اصلا انتظار نداشتم

2738
منم گفتم حالا ک اینطوریه وبا دستور حرف میزنی دیگ عمرا برات چیزی درس کنم مگه کلفت این خونم  گفت ...

ببینید اون نباید از غذای شما ایراد بگیره ولی شما هم سعی کن عادت کنی صبح زود از خواب بیدار بشی 

اگه بدونی بیشتر مردا از همسر سحر خیز خوششون میاد زودتر بلند میشدی

🧔اقا هستم
اخه توزندگی زن و مرد هرکی مسئولیت هایی دارن دیگ خودمونم میدونیم مسئولیت کرد چیه و مسئولیت زن چیه باا ...

اشتباهتون دقیقا همینه 

شما اصلا تقسیم وظایف ندارید ...شما دیفالت ذهنیت اینه زن بودن یعنی کدبانو بودن و رسیدگی به خونه 

شما کلا شخص خودتو حذف کردی ....اخرین بار که به هدفت شخصیت فکر کردی حتی کی بوده ؟ خداییش اصلا هدف شخصی دارید ؟ شما الان فقط در قالب یک مادر و همسر تعریف میشی و فقط داری سرویس میدی واسه همین وقتی اینطور نباشه طلب کارت میشن ....و مردها اساسا به چنین زنی توجه نمیکنن ...شوهر شما بهانه میگیره و بهانش سر چیز های دیگست نه غذا و خونه 

کلا روابط شما بازنگری میخواد ..از همون جمله که گقتی وقتی میاد خونه سعی میکنی دستی به خونه بکشی مشخص هست..صمیمیت شما دچار مشکل شده

ببینید اون نباید از غذای شما ایراد بگیره ولی شما هم سعی کن عادت کنی صبح زود از خواب بیدار بشی  ...

ی جمعس همونطور ک خودشون استراحت میکنن من حق ندارم استراحت کنم؟ومگه چی میشه ایشون ی صبحونه ای درست کنن؟؟همیشه ک نباید پی این باشم ک اقایون از چی خوششون میاد اگ اینطوریه ماهم از خیلی از خصلتت خوشمون میاد ولی اونا میلنگن و ندارن این خصوصیاتی ک میخایمو


ی جمعس همونطور ک خودشون استراحت میکنن من حق ندارم استراحت کنم؟ومگه چی میشه ایشون ی صبحونه ای درست کن ...

اول که بنده کلی عرض کردم نه فقط جمعه

بعدش اینکه توی یه زندگی موفق هر کس باید تلاش خودشو به اندازه خودش برای یه زندگی با کیفیت انجام بده 

چه اشکالی داره ما خودمون شروع نکنیم ؟

باور کنید بی خصلت ترین مردا هم این چیزا تو چشمشونه 

همین دیشب یکی تاپیک زده بود که خسته شدم از بس ظرف شستم ،

بنده دیدم که همسرم داره ظرف میشوره ،وقتی که تمام شد ازش تشکر کردم بابت ظرف شستن نمیدونی چقدر خوشحال شد،

بعضی وقتا حتی یه( جمله تشکر)میتونه تاثیر گذار باشه

قدم اول رو شما بردار تا هم خدا بیشتر ازت راضی باشه هم بعد از مدتی ببین رفتار مردتو

🧔اقا هستم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز