سلام خانمی💓
شرایط زندگی شما رو نمیدونم ،ولی بعضی ها ذاتن بدن ،به هیچ صراطی مستقیم نیستن ،حتی اگه خودت رو فدا کنی و اون رو بالای سر بنشونی،،،،تو مسئله ی شما هم ،به هر حال از قدیم همین جوری بوده که ،دختر با زن بابا نمی سازه، پسر با ناپدری ،،،برات مهم نباشه ،میدونم دلت نازکه و سر دشمنی نداری با کسی ،،ولی اون ها تا ابد نمیتونن کنار بیان
به هر حال از نظر اون جای مادرش رو گرفتی
درک نداره که مادری نیست و پدرش حق زندگی داره ،شما هم جایگاه خودت رو داری و الان خانوم اون خونه هستی
اون هیچوقت قبول نمیکنه. اصلا سعی نکن خودت رو ثابت کنی،،،بهترین رو هم براش بخوای ،فکر میکنه ،،،معذرت میخوام البته،،،چاپلوسی و ریا هست
بهترین زندگی رو داشته باش ،لااقل به خاطر خودت و همسرت
اون بنده ی خدا الان لای منگنه هست،یک طرف شما،یک طرف دخترش ،هر دو عزیزید براش ،ولی خب گیر کرده و درمانده شده.
به بهترین شکل ممکن زندگی کن چون اون هیچوقت باهات کنار نمیاد
خوبی هات رو پای ریا یا اجبار همسرت می زارن و بدی میبینن،مگه مجبوری خودت رو خسته کنی
گناه که نمیکنی ،دنبال ثواب دردسر ساز هم نباش
زمان ثابت میکنه خیلی چیزها رو
من امسال ۴۱ ساله شدم،اولین تصمیمی که عید گرفتم همین بوده،که کاری رو به خاطر دل خودم بکنم، نه به خاطر دل همسر یا رودروایسی با خاهر یا احترام همسایه
تا الان همه ش به خاطر این و اون زندگی کردم و کوتاه اومدم