2737
2739
عنوان

رمان گمشده

112 بازدید | 10 پست

سلام من دنبال رمان میگردم کمکککم کنیدددد لطفااااااا

فقط وسطاش یادمه ک دختره با یک اکیپ پسر میرن شمال و یک پسر مذهبی و پولدار هم که هم دانشگاهیشون بوده را میبرن, که اغفالش کنه اون دختره وسط را الکی ماشین خراب میشه میخاد با پسره لاس بزنه دختره نمی‌زاره 

بعدشم میره خواستگاری دختره وقتی همو میبینن تعجب میکنن فققط خانواده هاشون همو میشناختن 


خیلیییییی وقته دنبالشم کمکم کنید لطفا ،🌹🤲🏻

که جلد دوم و سوم داشت؟ 

جلد دوم درباره بچشون و حالا عشقش و جلد سوم درباره نوه شون؟ 

اگه اینه، خوندم ولی اسمش یادم نیست😕

 چهارشنبه، 5 اردیبهشت 1403، ساعت 22:22 : من حالم خیلی بهتره. این بار دیگه نمیذارم فکر و خیال انرژیم رو بگیره. این بار هدف میذارم و برنامه میریزم براش و به هر قیمتی بهش عمل میکنم. کتاب میخونم. ورزش میکنم و میدوزم..   شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.      دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙...   از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿.. 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
اره همینه عه چراااااااا فکرش کن شاید یادت اومد حتما بهم بگووووو

من سه چهارسال پیش خیلی رمان میخوندم

الان اسم همشونو فراموش کردم. 

چشم. فکر میکنم چندجا دیگه میگردم اگه اسمش یادم اومد میگم

 چهارشنبه، 5 اردیبهشت 1403، ساعت 22:22 : من حالم خیلی بهتره. این بار دیگه نمیذارم فکر و خیال انرژیم رو بگیره. این بار هدف میذارم و برنامه میریزم براش و به هر قیمتی بهش عمل میکنم. کتاب میخونم. ورزش میکنم و میدوزم..   شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.      دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙...   از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿.. 
ممنون لطفا زود زود زود خیلییییی رو‌ مخمه ک‌ متوجه نمیشم

پیدا نکردم اسمشو

ولی این تاپیکو یه نگاه کن. اسم چندتا رمان این شکلی هست. نگاه کن شاید اسم یکیش برات اشنا باشه. اگه فهمیدی به منم بگو. خیلی مشتاقم ببینم اسمش چی بود😁. 

لینک نمیاد چرا؟ 

 چهارشنبه، 5 اردیبهشت 1403، ساعت 22:22 : من حالم خیلی بهتره. این بار دیگه نمیذارم فکر و خیال انرژیم رو بگیره. این بار هدف میذارم و برنامه میریزم براش و به هر قیمتی بهش عمل میکنم. کتاب میخونم. ورزش میکنم و میدوزم..   شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.      دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙...   از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿.. 

لینک تاپیک نمیاد استارتر


 چهارشنبه، 5 اردیبهشت 1403، ساعت 22:22 : من حالم خیلی بهتره. این بار دیگه نمیذارم فکر و خیال انرژیم رو بگیره. این بار هدف میذارم و برنامه میریزم براش و به هر قیمتی بهش عمل میکنم. کتاب میخونم. ورزش میکنم و میدوزم..   شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.      دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙...   از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿.. 
2738
نووووچ چراااااا خسته شدم اینقدر فکرش کردو

وایسا امتحان کنم دوباره

نمیشه بازم. 

ببین تو گوگل سرچ رمان پسر مذهبی نی نی سایت. 

یه تاپیک همون اولا میاد که استارترش یه عالم رمان مذهبی لیست کرده. از اونجا نگاه کن شاید اسمشو فهمیدی. 

 چهارشنبه، 5 اردیبهشت 1403، ساعت 22:22 : من حالم خیلی بهتره. این بار دیگه نمیذارم فکر و خیال انرژیم رو بگیره. این بار هدف میذارم و برنامه میریزم براش و به هر قیمتی بهش عمل میکنم. کتاب میخونم. ورزش میکنم و میدوزم..   شنبه، 9 دی سال 1402 و ساعت 11:01 صبح: من حالم خوب نیست.. احساس میکنم اندازه یه اتاق سه در چهار، غبار دور من رو گرفته و خودمو اون وسط گم کردم.      دوشنبه، 29 آبان سال 1402 و ساعت 9:28 صبح: برای مدت تقریبا زیادی نیستم و اینجا نمیام. ولی لطفا اگه سوالی ازتون پرسیدم که تا این لحظه جوابمو نداده بودین، لطفا جواب بدین. وقتی برگردم میخونمش. خیلی ممنونم که مهربونید و این مهربونی رو نشر میدید💙...   از نظر من آدما وقتی چشماشون پر اشکه و برق میزنه و همزمان دارن میخندن، خیلی خوشگل میشن. من اون لحظه رو از نوع شادش براتون آرزو میکنم 🌿.. 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز