من حساسم یا نه . اصلا نمیتونم بذارم پسرم شبا جایی بخوابه . حالا امشب با مادر شوهرم اینا رفت بیرون . من بهشون گفتم دم در پیاده اش کنید بیاد خونه . اونا توی ماشین گفتن نمیاد و گریه میکنه گناه داره بذار بیاد منم ناچار شدم گفتم باشه . حالا از وقتی که رفتن دارم گریه میکنم . چون اونجا برادر شوهر کوچیک دارم پسرم رو خیلی اذیت میکنن و کتک میزنن . پدر شوهرم که از پسرم متنفره اونجا سر و صدا کنه ما رو به فحش میبنده. و قضیه ی اصلی اینه که پسرم ۴ سالشه سر خورد میره تو کوچه . میترسم ماشین بهش بزنه یا گم بشه . اونجا هم چون جمعیت زیاده هیچکس حواسش بهش نیست . دارم دیوونه میشم و از شوهرم متنفر که این وضعیت رو برام درست کرده آیا من حساسم یا حق دارم . دلم میخواد امشب با همسرم یه دعوای حسابی کنم هنوز نیومده خونه
چون شوهرم قرار بود خیلی زود تر از اینا بیاد دنبالم اگه زود میومد بچه نمیرفت با اونا هزار دفعه بهش زنگ زدم که بیا دنبالم نیومد . بعدش هم اگه خونش بود بازم بچه به هوای پدرش میومد ولی نبود . هر دو دفعه به خاطر خوش گذرونیش نبود
شوهرت سر کاره؟؟ نبودن پدر خیلی بده درکت میکنم . ولی با این جماعت رک مثل خودشون باید حرف بزنی ...
اگه سر کار بود که انقدر عصبانی نمیشدم . اولش رفته بود کافه قلیون کشیده بود . دومم رفته باشگاه . تا الان نیومده . من خیلی رک گفتم کس دیگه ای بود قطعا متوجه میشد. اونا یه طوری رفتار کردن انگار من ظالمم با وجود گریه های بچه . ولی درد من اینه که بچه تنهایی میره بیرون هیچکس هم براش مهم نیست برای اونا عادیه واسه من نه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اگر خسته ای..اگر دنیا بهت سخت گرفته..اگر توی نقطه بد زندگیت هستی..و یا سختی های گذشته باعث شدی تلخ بشی.یا فکر میکنی اگر تند تیز و با توهین و تحقیر جواب بدی خیلی باحالی..در تبادل نظر با بقیه اول چند دقیقه تحمل کن.اگر جوابی ک میخوای بدی تند و تیزه ننویس..به خاطر رضایت خدا