با اینکه خونش طبقه پایین ماست باز گاهی میاد خونه ما میخوابه،۴ تا خواهرن موقع اسباب کشی و خونه تکونی نظافت خونه پدرمادرشون هیچکدوم نیومدن، همه کارا افتاد رو دوش من، آخرش که کار تموم شد اومدن ،همسرم انگار که وظیفه من باشه، یه تشکر خشک خالی هم ازم نکرد، باز خواهراشو دوست دارم اما از خودش بیزارم، خواهراش گناهی ندارن همسر منه که حد و حدود رو رعایت نمیکنه
قربونت برم
والا من همیشه قدردان محبتاش بودم ولی خب به خودش خیلی آدم منطقی هستش و سعی می‌کنه توی هر اتفاقی که می‌افته کامل فکر بکنه از عقلش استفاده بکنه اصلا احساسی تصمیم نمی‌گیره و همیشه هم یه جمله‌ای به من میگه میگه وقتی به تو کسی احترام بزاره یعنی به من ناخودآگاه احترام گذاشته برای همین سعی می‌کنه همیشه و همه جا احترام منو خیلی نگه داره و همین باعث شده که همه نسبت به من همین شرایطو داشته باشن و خیلی بهم احترام بذارن
اصلا😆
اونقدری که بعضی وقتا دلم میخاد داداشم باشه😂😂
هیچی از همشون بدش میاد
خب طبیعتا خیلی
خیلی زیاد
همیشه بهشون زنگ میزنه همه مناسبت ها رو یادش میمونه کادو بگیره
خدای نکرده بیمار بشن کلی بیقرار میشه و مرتب جویای احوالشون هست
هیچی
چون خواهر نداره
وای چقدر با درکه این مرد خیلی خوبه برعکس شوهر من که احساساتی تصمیم میگیره همیشه اصلا حالیشم نمیشه کسی بهش بی احترامی و اینا کنه ی ساعت بعدش یادش میره ینی تا این حد خنگه ها مثلا الان خاهرش ی تومن ازش بگیره ی ماه بعد کلا یادش رفته خاهرش بهش بدهی داره چن روز باید بشینی یادش بیاری بابا ازت پول گرفتها بعد بگی پس بگیر میگه داده تا این حد‌گاگوله
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
