با سلام، اینکه می فرمایید حساس هستید خود مشکلی ست بزرگ، زمانی که با افتخار صفتی رو که از دید علمی رد شده و باعث آزار خود یا شریک زندگیتونه به خودتون نسبت میدید این مشکله، شاید همسر نازنینتون به این شرایط عادت نکرده بلکه دچار درماندگی شده و چاره ای نداره جز پذیرش، خانه ی پدر آنطور و خانه ی همسر نیز به این شکل غم انگیز، بایستی صحبت های ایشون رو هم بشنویم، دوست عزیز تنها همسر شما زیبا نیست به ویژه در جامعه ی کنونی، ازدواج نیز به معنای تکامل است نه ایجاد محدودیت، پیشنهاد می کنم با روانشناس دیداری داشته باشید برای درمان حساسیت‌های نابجایی خود...موفق باشید...
ببخشید اینو میگم ..دورازجونتون ..ولی شما چقدر ازحضورهمیشه تون مطمئن هستین ؟
شماوامثال شما باعث میشین خانوم حس ضعف کنه و خدای ناکرده اگرروزی شما نبودین حالابهردلیلی نتونه ازخودش وحقش وحتی بچه هاتون دفاع کنه ...وهمیشه متکی به یه مردباشه ...ایاشماراضی هستین همسرتون ،خاهرتون ،مادرتون ،یاهرعزیز دیگه تون این خفت روتحمل کنه ؟وابستگی خیلی بده ..شماباید همیشه کنارهمسرتون باشید واجازه ی رشد بهش بدین نه باسلطه طلبی وتوجیه خاسته ورفتارتون این حق روازبگیرید
نمیدونم امثال شماهارو با این طرز تفکر چجوری اجازه میدن بیایید تو سایت!اعصاب همه رو بهم میریزید خیر سرت مردی میای تو سایت زنونه در مورد همسرت از بقیه سوال میپرسی؟مگه برده است که بقیه براش تصمیم بگیرن بره بیرون یا نره؟خودش قوه اختیار نداره؟یا بچه پنج ساله اس مواظبش باشی؟خوبه زنا هم شما مردارو به اسیری بگیرن؟اگرهم میگی مشکلی ندارم پس چرا میپرسی؟دست پیرزنای محل رو از پشت بستید شماها مدام تو سایت سوالای بچگونه میپرسید
من یه دوستی داشتم خوشگل بود و خانوادش هم سخت گیر بودن و وقتی ازدواج کرد دوست داشت اونجوری که میخواست زندگی کنه ولی شوهر اونم ترسیده بود و میخواست محدودش کنه جوری که هیییچ جا حق نداشت بدون شوهرش بره و حتی با دوستاش هم قطع رابطه کرده بود و ایییینقدر رفتار شوهرش روز به روز باااش بدتر میشد و بیشتر محدودش میکرد که دختره نتونست تحمل کنه و یه روز از خونش فرار کرد....
الان مشكل چيه؟
خودش كه با اين شرايط مشكل نداره
شما و خانواده اش هم اين طوري دوست داريد
الان كي مشكل داره من نفهميدم 🤔
وا 🙄🙄
