تو بقیه تاپیک هامو هست که کلیدها خونمون دست برادرشوهرمه، شماره برادر شوهرم واسه ماشینمون ثبت شده ( شماره ش بنام شوهرمه)
شوهرم وابستگی خیلی شدیدی به برادرش داره
الان دوباره در مورد موضاعاتمون باهم حرف زدیم
شوهرم بهم گفت درک کن شرایط خانوادگی من اینجوریه و ...
شاید کلیدها رو بگیرم ناراحت بشه و ...
بعد که دید من اصلا کوتاه نمیام
گفت خب از ۴ تا چیزی که خواستی ۲ تاشو به نفعت انجام دادم
یه جای دیگه حتی اگر مخالف باشی باید به نفع من چشم پوشی کنی
بهش گفتم مگه جنگه، تو اصلا حرف منو قبول نداری، نمیدونی حریم خصوصی چیه و ...
متوجه شد ناراحت شدم اما دیگه هیچی نگفت
چرا لجبازی میکنه ؟ دیوونه شدم باهاش