ما تو یه آپارتمان باهاشون هستیم ، از ساعت ده شب شروع کردن زنگ ما زدن که ما داریم میریم احیا شما هم برید ، گفتیم باشه ، بعد دوباره ساعت ۱۱ ، گوشی من کنارم نبودم الان دیدم چند تا میس کالم به منم انداختن ، بعد دوباره ۱۱.۵ و۱۲ بعد ما رفتیم فلان جا شما هم بیایین
الآنم که در یه حرکت انتحاری ۴۵ دقیقه مونده به اذان زنگ زدن من صداشون رو پشت گوشی شنیدم ، بلند شو بابا سارا رو هم بیدار کن اگر سحری ندارین بیایین پیش ما