2733
2739

منو مادرشوهرم تو یه ساختمون بودیم .بعد شوهرم روز جمعه که تازه ازدواج کرده بودیم گفت به مادرم اینا همشون گفتم بیان بالا گوشت چرخ کنن برامون.منم دنیا رو سرم خراب شد البته مادرشوهرم داعما میگفت کار بلد نیستی منم دل خوشی نداشتم ازش .اول به شوهرم گفتم گوشتو ببر پایین چرخ کنه .بعد دلم نیومد ولی دعوا کردم باهاش زیاد.تقصیر من بود بنظرتون؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

اینکه از روز اول این کارو کرد جالب نبود

خب خودت چرخ میکنی چرا اون چرخ کنه؟

        بختیاریم🌱                                                   حتما سعی کنید با خدای مهربون رفیق باشید، تاثیرش رو توی زندگیتون میبینید.🌱❤💕
2738
میگفتن هیچی بلد نیستی

اصلا تقصیر تو نیست بیخود عذاب وجدان نداشته باش

        بختیاریم🌱                                                   حتما سعی کنید با خدای مهربون رفیق باشید، تاثیرش رو توی زندگیتون میبینید.🌱❤💕
بچه که نداری؟اگه نداری بهتر بچه ننه خیلی سخته تحملش.... چون شوهرم هم بچه ننه اس تهوع برانگیزه

نه ندارم وای خیلی ناراحتم جدا شدیم دو سال هم زندگی نکردیم باهم.همون دعوای اول کات کردیم

نه ندارم وای خیلی ناراحتم جدا شدیم دو سال هم زندگی نکردیم باهم.همون دعوای اول کات کردیم

یعنی فقط برا چرخ گوشت؟؟یکم تحمل میکردی ببینی شاید فقط یه مشکل داشته ولی اگه بچه ننه بوده خوب کردی پشیمون نباش بهتر از اینه با چندتا بچه به جدایی فکرمیکردی...من جایی ندارم وگرنه همون اولا جدا میشدم

یعنی فقط برا چرخ گوشت؟؟یکم تحمل میکردی ببینی شاید فقط یه مشکل داشته ولی اگه بچه ننه بوده خوب کردی پش ...

نه بخاطر اون نبود هردفه یه برنامه داشت هرجمعه میگفت با مادرم اینا بریم مسافرت میرفتیم ننه شجلو مینشست دست ننه شو میگرفت مغازه هارو دونه دونه میگشت براش لباس اینا بخره منم تحمل نکردم تپش قلب میگرفتم .هرروز خونه مادرش بود 

نه بخاطر اون نبود هردفه یه برنامه داشت هرجمعه میگفت با مادرم اینا بریم مسافرت میرفتیم ننه شجلو مینشس ...

وایییی تهوع گرفتم شوهرمن بعد ۱۶ سال بازهم همینه ما شهر دوریم مادرشو میورد میبرد خرید منم پشته سرشون میرفتم همش نگران بود مادر چاقالوش گم نشه یا خوب خرید نکنه...من که شوهرم آدم نشد میریم خونه اشون براش ظرف هم میشوره برادرشوهرم که ازش کوچیکتره میشینه بهش نیش خند میزنه کلا غروری برام نمونده فقط به خاطر پسرم تحمل کردم ولی الان دیگه خونه امون نمیاد خداروشکررررررر

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز