2737
2734

من موقعی که دبیرستانی بودم عاشق دوست بابام شده بودم 

دندانپزشک بود

اولین بار که دیدمش دندونم درد میکرد رفتیم مطبش و همونجا بود که دل من رفت 

اون دندونمو پر میکرد و من زل زده بودم بهش 

دم به دقیقه میگفتم دندونم خرابه منو ببرید اونجا 

تا به همین بهانه ببینمش

دیدم اینطوری فایده نداره 

اون زمان فیسبوک مد بود 

یه اکانت فیسبوک زدم و باهاش وارد رابطه مجازی شدم 

اما هیچوقت جرات نکردم بگم کی هستم 

بعد از ۶ ماه ک مجازی باهاش بودم 

و هر روز اصرار داشت ک منو ببینه 

بهم گفت یا فلان ساعت بیا مطبم ببینمت یا واسه همیشه برو 

و اون روز تا نزدیک مطبش رفتم اما جرات نکردم برم و خودمو معرفی کنم 

پا همون پا برگشتم 

و انقدرررر گریه کردم که مریض شدم 

منو میبردن دکتر سرم میزدن و نمیدونستن درد من عاشقیه 

روز به روز لاغرتر میشدم 

غذا نمیخوردم 

الان فکر میکنم چجوری عاشق یه مرد همسن بابام شدم؟؟ 

اونم مردی که زنش رو طلاق داده بود و بچه داشت 

خداروشکر که این بحران رو پشت سر گذاشتم 

ولی نمیدونید چه بهایی بابتش دادم 

خودت را با گذشته ات نشناس... آن فقط یک درس بود...نه تمام زندگیت...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز