مراسم دایی همسرم بود که این جریانا پیش اومد.
از دیروز اعلام کردممن نمیام چون واجب نیست هرهفته باشم وقتی بقیه جاریام همیشه نبودن.چون به هرحال ارتباط اونا خیلی بیشتر بوده.مادرشوهرممیگفت بیا جا هست.هیچکس نمیاد. گفتم توی ماشین خودمون واسه من جا نمیذارین میگی جا هست؟! خلاصه نرفتم. دم رفتنشون کلی ادم اضافه شد 🫡
همسایه ها بودن. بلد نیستن نه بگن. بزور سرکول هم نشتن رفتن.
برگشتن به شوهرم گفتم جاتون راحت بود😒 گفت اره. گفتم همینه که تو میگی رو سرهم نشستن یعنی راحتی؟ لازم نیست دروغ بگی.بار اخرت باشه همچین کاری میکنی.
هرچند که این هفته این بلا رو سر یه جاری دیگم اوردن 😐