بابام جلوی بقیه کوچیکم می کنه. تو خیابون سر من و مامانم داد می زنه. فحشای ناموسی بم میده تو خیابون که از خجالت آب میشم اونم بدون اینکه کاری کرده باشم. چشم ناپاکه جوری که اصلا چشمش و از زنا برنمیداره . ازش متنفرم. مامانمم دائم منو با بقیه مقایسه میکنه. چون مذهبی نیستم دائم با هم بحثمون میشه. خواهرمم با اینکه کوچیکه چون دیده کسی حمایتم نمیکنه و مامان بابام از من متنفرن دائم منو امرو نهی می کنه. حالم از این زندگی به هم میخوره . همش تو فکر اینم زندگیمو تموم کنم. یه خواستگار خوبم ندارم که از این جهنم راحت شم . یه کار مضخرف دارم که چاره ای ندارم مجبورم برم با اینکه بابام میتونه حمایتم کنه. امثال من چه راهی تو زندگیشون میمونه جز اینکه همه چیو تموم کنن...