باحرفاش و رفتاراش پر از عقده و کمبود
بااینکه هرموقع منو میدید از داشته هاش میگفت از گذشتس که خیلی خوب بوده پولداربودن ولی من باورم نمیشد و کمبود زیادی تو رفتاراش بود
خیلی دورو بود
بمن تیکه مینداخت و ناراحتم میکرد تحقیرم میکرد باروی خوش و خنده
اخرشم باهام دعوا کرد منم باهاش قطع رابطه کردم اما تو یه ساختمونیم هنوز
میدونم دعانویسی و اینجورکارا میکنه که اروم بشه
الانم که فهمیده من حاملم میترسم ازش
نمیدونم چطوزی فراموشش کنم اروم بشم همه چرتوپرتاش که بهم گفته نتونستم جوابشو بدم ناراحتم میکنه
ولش كن اصلا اهميت نده
بچت به دنيا بياد انقدر درگير ميشي كه خودت هم فراموش ميكني چه برسه به جاريت
شمارش هم پاك كن تو فضاي مجازي هم دنبالش نكن
ومنی که جاری از خدا بیخبر زندگی چندین ساله مو بهم ریخت
جاری ها گاهی خیلی میتونن خطرناک باشن
من این و وقتی فهمیدم که با چشای خودم دیدم جاری و برادرشوهرم، دازن سعی میکنن زندگی برادرشوهر کوچیکمه و به طلاق بکشن!
علنا بهش میگفتن زنت و طلاق بده، مشکل روانی داره، من برات وکیل میگیرم ثابت میکنم یه قرون مهریه ندی🙄🙄🙄🙄
خلاصه جاری خوبی دور و برتون نیست خیلی مراقب زندگیتون باشید
دقیقا هفته ی پیش برادر شوهر از خدا بیخبرم همینو گفت بعد بیست و دوسال زندگی که از حسادت خودشو زنش داشتن میترکیدن.دوساله رو معز شوهرم رفتن و اخرش شوهر احمقم فریبشونو خورد.خدا ازشون نگدره.واگدارشون کردم به این ماه که خدا حقمو ازشون بگیره.هزار بار دعا تو خونه و زندگی و ماشینمون پیدا شد بار اخر با طلسم زندگیمو نابود کردن هرچند خودم اعتقاد زیادی نداشتم اما فهمیدم واقعا هست و وجود داره
عزیزم زمان بده ب خودت
منم پارسال همچین روزی خانواده لعنتی شوهر باهام دعوا کردن درحد فوش رکیک خیلی وحشتناک بود برام ،من میتونم از حق خودم دفاع کنم ولی واقعا آدم بی ادبی نیستم نمیتونم فوش بدم حتی اگر سرم بره .
خیلی خیلی فوش بد داد بهم مادر شوهر و کلی نفرین کرد خانوادمو من تا یک ماه از شدت رنج شب و روز گریه میکردم الان یکساله ندیدمشون و قطع رابطه کامل کردیم
ولی دردش کمتر شد برام
هنوز متنفرم ازشون ولی دردش کمتره
فقط با زمان حل میشه همچین چیزی
ما بااینکه دیگه همه میدونستن جاریم ادم ناسازگاریه و مشکل داره.هیچکس نمیگف طلاقش بده. بارها شوهرش خواست جداشه مادرشوهرم نذاشت اما باز دختره گیر میداد ب مادرشوهرش🙃😄بارها من حرف زدم ب برادرشوهرم ک ازکارت بزن بهش بیشتر توجه کن شاید کمبودی هس برطرف شه . اوایل همه میگفتن کمکش کن بهش توجه کن برید مشاور، الان دیگه بعضیا میگن تمومش کن. شوهره منم فقط نگاه میکنه دلش میخواد ک برادرش تمومش کنه اما جلو روش ب زبون نمیاره.
من برادرشوهرم و کشیدم جایی ،خیلی باهاش حرف زدم...
گفتم به حرف هیچکی گوش نده، زندگیت و نابود نکن...
همه مون سر زندگیمونیم
دو سال بعد میایی تو جمعمون همه زن و بچه دار، تو تنها و بی کس و کاری...
فعلا که شکر خدا عقلش کار کرده، طلاق نداده...
ولی متاسفانه حرف اثرش زیاده...
سردی میاره تو روابط ،
نمیدونم بعضیا خدا رو نمیشناسن؟ نمیترسن
