2737
2739
عنوان

من و همسرم (همسرداری)

| مشاهده متن کامل بحث + 92321 بازدید | 4149 پست
آره تعریفشو زیاد شنیدم در اسرع وقت میرم... من هر دوشو دوست دارم ولی واقعا مهمونی دادن هنر میخواد &n ...

عزیزم شما لطف داری اما یه چیزی بهت میگم این مسئله رو باید تو خودت حل کنی که رو رفتارت تاثیر نذاره ببین حساب کن تو این مملکت که خیلی از زنا میرن مهریه میزارن اجرا آیا به شوهرت حق نمیدی که تا کاملا بهت اعتماد نکرده یه سری مسائل مالی رو ازت پنهون کنه؟ من اینجوری تو خودم هضم کردم چون تو فامیل شوهرم هم این تجربه برا یکی از آقایون اتفاق افتاده بود. بعدم خوشون که عذر خواهی کرده و میخواسته بار رو دوشت نیفته یه حرف از من به شما نصیحت در آینده از مسائل مالی با خبر شو اما سعی نکن بارش رو به دوش بکشی اینجوری زود پیر میشیا  


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببخشيد دوستان  من به علت مسموميت در منزل در حال استراحتم ولي سعي ميكنم مباحث رو باهم جلو ببري ...

وای خانم دکتر شما دیگه چرا مگه دکترام مریض میشن؟  

انشالا زود زود سلامتی تون رو بدست بیارین  

2731
عزیزم شما لطف داری اما یه چیزی بهت میگم این مسئله رو باید تو خودت حل کنی که رو رفتارت تاثیر نذاره بب ...


ممنون از راهنمایت عزییییزم حتما سعی میکنم تو زمینه رو خودم کار کنم و خودمو خیلی در گیر این موضوعها نکنم

خانم دکتر شوهرم خیلی بی احساس هست 6 سال هست ازدواج کردیم سنتی.اوایل خوب بود اما چند سالی هست اصلا بهم ابراز علاقه کلامی نمیکنه بهش میگم چقدر دوست دارم بشنوم اما اصلا توجه نمیکنه ،وقتی به خودم میرسم انگار اصلا نمیبینه ،وقتی میرم پیشش میگه برو کنار ،بهش اس میدم دوست دارم و،،،اما جواب نمیده،اما هر کاری بخوام انجام میده ،هرچی بخوام فراهم میکنه ،اما خیلی بی احساسه

کوچیک شما ننه غلامم  
2740
سلام من اولین بار هست با این تاپیک آشنا میشم کسی هست منم راهنمایی کنه

دوست عزيز 

خيلي خوشحالم كه در اين تاببك حضور داريد

معمولا دوستان در اين تاپيك تجربيات خودشون رو به اشتراك ميزارن و من و همكارم هر روز از ساعت ١٠تا١٢ ان لاين پاسخگو سوالات هستيم

سوفياي عزيز

حالا كه تصميم داري زندگي مشتركت رو ادامه بدي بهتره سعي كني با محبت و عشق بسازيش

ميتونم درك كنم كه بخاطر عدم صميميت با همسرت  زندگيت دچار سردي شده

پيشنهاد ميكنم رو ارتباط خودت و همسرت كار كن

كتابهاي مربوط به بهتر شدن زندگي مشترك بخون

سعي نكن اين زندگي رو تحمل كني بلكه سعي كن تغييرش بدي تا با عشق اقدام به بچه دار شدن بكني

بهتره زير نظر متخصص زنان اقدامات لازم رو انجام بدي و دراين مدت هم در بهبود روابطت كار كني

ميتوني از تجربه دوستانت در اين تاپيك استفاده كني و هر سوالي در اين زمينه داشتي از من و همكارم بپرسي

سلام خانم دشتی امیدوارم حالتون بهتر شده باشه 

بچه ها سر بیرون رفتن تنها با شوهرم حرف زدم گفتم تو حوصله نمی کنی منم پارچه می خوام گفت برو ولی هر روز نگی میخوام برم گاهی اونم قبلش بگو اینم قدم بعدی بود که خوب برداشته شد 

البته اولش با خودش رفتم دید که  حوصله نمی کنه بهش ثابت شد بعد باهاش حرف زدم 

به همه پیشنهاد می کنم بسیار روی خودشون کار کنن سخنرانی های دکتر هلاکویی رو دنبال کنید به من خیلی کمک شد خیلی از گره های ذهنیم باز شد و شوهرم هم گفت خیلی بهتر شدی خیلی فعال تر شدی دیگه منفعل نیستی احترامش هم بیشتر شده احترام خودم به خودم هم بیشتر شده قبلا با خودم قرار میذاشتم اصلا عمل نمی کردم اما الان به خودم میگم من با خودم قرارا گذاشتم نمی تونم ولش کنم این چیزی بود که همیشه آرزوش رو داشتم 

میدونم این سوالم مرتبط نیست ببخشید بچه ها ولی دیدم بچه های این تاپیک راهنمایی های خوبی میکنن منم از فکر ش داغون شدم کاش برای تربیت کودک هم یه تاپیک داشتیم دیشب تا حالا از ناراحتی خوابم نبرده احساس بی کفایتی شدید می کنم من سخنرانی های دکتر هلاکویی رو که گوش دادم میگفت بچه باید آزاد باشه بسته نباشه بچه ای که بگی بشین بگه چشم یه جای کارش درست نیست باید دنیا رو کشف کنه و احساس کنه می تونه میگفت تا سه سالگی فقط از کارای خطرناک منعش کنین تو خونه آزادش بزارین دختر من 22 ماهشه از 15 ماهگی روش دکتر هلاکویی رو پیاده کردم قبلشم ازاد بود ولی بعدش دیگه تقریبا هیچ وقت امر و نهی نکردم دعواش نکردم به ندرت فقط از محلی که می خواستم نباشه دورش می کردم خیلی هم خوب شد چون غذا نمی خورد جیغ میزد دندون غروچه می رفت اما بعد از تغییر رفتار من هم غذا خوردنش خوب شد هم جیغ نمیزنه هم دندون غروچه نمیره خیلی هم شاد و سر حال و با اعتماد به نفس البته از اولشم یعنی حتی 6 ماهه بود یه چیزی می خواست ازش میگرفتی با چنگ و دندون پس میگرفت کلا بچه جنگجویی هست رو خواستش وایمیسه برعکس من خلاصه هر کاری بخوام یاد بگیره با تشویق یادش میدم ولی بیرون از خونه  ازم حرف شنوی نداره این دو روز سالگرد و مهمونی بودیم کلا اینقدر خجالت کشیدم اصلا بشین و نکن حالیش نبود کسایی که اولش حسابی تحویلم گرفتن بعد از اینکه دیدین دخترم مثلا به حرفم نیست دیگه اصلا محلم نمی دادن به نگاه یه آدم بی عرضه به من نگاه می کردن تحویل نگرفتنشون برام مهم نیست می ترسم واقعا مادر بی کفایتی باشم ولی هر چی دقت کردم دیدم آخه بچه بیچاره چطور 4 ساعت یه گوشه بشینه صداش در نیاد یا دوست نداره عروسکش رو بده به بقیه بچه ها آخه تو این سن حس مالکیتش میره بالا بعدشم همه کسایی که بچه کوچیک داشتن دیر اومدن زود رفتن فقط ما خیلی زود رفتیم خیلی دیر هم برگشتیم به شوهرم گفتم گفت نه نمیشه ما صاحب عزاییم دیگه هر خانمی من رو میدید که با دخترم درگیرم پوزخند میزد  تنها اذیت دختر منم اینه که یه جا نمیشینه انرژیش زیاده باید راه بره اینقدر ناراحتم پدر شوهرم جلو همه میگه بی تربیت هیچی یادش ندادین آخه اگه این بچه مثل ادم 60 ساله 4 ساعت یه گوشه بشینه با ادب شوهر من اصلا اهمیت نمیده وقتی بیرونیم بگیرتش میگه مادرشی نگهش دار یعنی اشتباه کردم امر و نهیش نکردم اصلا از من حرف شنوی نداره تو خونه گوش میده بیرون نه هنوز بعدا رو نمیفهمه که بگم فلان رفتار رو انجام بدی فلان تشویق رو داری بهشم میگم آروم باش پیشم بشین یا اگه جایی بریم اروم باشه خیلی تشویقش میکنم یک ساعت اول هم میشینه بعدش دیگه کسی نمی تونه نگهش داره باید بره بیرون راه بره راه رفتنشم طوریه که پای من  تاول میزنه زیر دو سه ساعت راه نمیره فقط همین مشکل دیگه ای هم نداره که بگم بیش فعال تو خونه معمولیه شوهرم میگه چون نزدیش ازت حرف شنوی نداره اخه سیستم خانواده شوهرم زدنه از 4 روزگی مادر شوهرم هر روز می اومد بالا میگفت بزنش پرو نشه من بچه هام رو خیلی زدم خوب شدن هر کدوم هم که نا موفق تره کمتر زدم شوهرم هم قبول کرده و هر روز میگه فلان کس که بیشتر کتک خورده موفق تره نمیده که عقده ای تره اعصابم رو خورد کرده از اون طرف بچه خواهرش مثل سنگ یه جا میشینه از جاش تکون نمی خوره ولی دائم مریض میشه و بی خوابه به شوهرم گفتم این بچه که امر و نهیش میکنن همش گوش به حرف اعتراضش رو شبا با نخوابیدن و مریض شدن نشون میده همش با اون مقایسش میکنن میگن اون خانم ما درست ادبش کردیم در حالی که اون 6 ماهم بزاریش یه جا بلند نمیشه نمی خواد بگی بشین خودش نشسته شوهرم هم همش میگه بچه من خیلی هم عالیه هیچ اشکالی هم نداره که اینطوریه ببخشید طولانی شد واقعا اعصابم به هم ریخته

میدونم این سوالم مرتبط نیست ببخشید بچه ها ولی دیدم بچه های این تاپیک راهنمایی های خوبی میکنن منم از ...



سلام رژان جان، والا به نظر من بچه شما خیلی هم معمولی هستش بچه سالم شیطنت میکنه بچه هایی که خیلی ساکتن عموما مضطرب و افسردن البته من بچه ندارم ولی تو تجربه اطرافیان میگن شما در مقابل این صحبتا میتونی بگی بچه سالم شیطونه یا کلا بچه هایی که خیلی باهوشن شیطنت دارن بعدم شما باید از همسرت خواهش میکردی چون بچه خسته میشه اگه امکان داره خودتون یکم دیرتر میرفتین یعنی همسرت میرفت شما بعدتر میرفتی بچه هایی که خیلی تو کودکی ضرب و شتم میشن مشکلات اعتماد به نفس دارن و خیلی هاشون هم عقده ای میشن روایت داریم از حضرت علی که با کودک تا 7 سالگی مانند پادشاه رفتار کنید و 7 سال دوم مانند بنده یعنی امر و نهی کنین و 7 سال سوم مانند وزیر و بعد از اون رهاش کنین شما درست پیش میری به نظر بقیه اهمیت نده بچه کوچیک چه میفهمه که بخوای بزنیش

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز