من و همسرم (همسرداری)

سلام

من الان تو دوره نامزدی و پیش از عقد هستم

زمان کافی برای شناخت نامزدم و ویژگی ها و خصوصیاتش اختصاص دادم و از صحت انتخابم مطمئنم...

تنها مسئله ای که باعث نگرانی من شده , مسائل مالی و خرج کردن ایشان هست

خانواده ای کاملا صرفه جو دارند که همیشه با حساب کتاب خرج میکنند و حتی از خیلی مخارج میزنند

این مسئله که نامزدم در آینده چطور خواهد بود

 و اصلا خودم برای درخواستهای مالی با چه ادبیاتی بیان کنم که اجابت بشه؟

(مثلا دوبار رفت مسافرت ولی برای من سوغاتی نیاورد, حتی اگر یک چیز کوچک هم میاورد برای من با ارزش بود و میفهمیدم به یادم بوده; الان این موضوع چجوری بیان کنم که بدونه کارش درست نبوده؟

سلام

من سه ساله ازدواج کردم

شوهرم بچه خیلی دوست داشت خودشم منو فرستاد دکتر که بچه دار شیم

حالا بعد از اینکه دکتر و آزمایش رفتم دکترم گفت اقدام کنید شوهرم دیگه بچه نمیخواد

بعدم میگه هر وقت صلاح بدونم بچه دار میشیم

حالا زده زیر حرفش

از طرفی هم من شاغل هستم

تا حلا با شغلم مشکلی نداشت

ولی حالا میگه نباید دیگه بری سرکار

وگرنه طلاقت میدم

وقتی علتش و میپرسم میگه همینطوری دوست ندارم بری سرکار

حالا نمیدونم چطوری راضیش کنم؟

در ضمن شوهرم من زود عصبانی میشه و تا حدودی شکاک هست و اینکه دست به زن هم داره

ولی الان خیلی بهتر شده

خیلی کم میزنه و کمتر شکاکیت داره

نسبت به گذشته خیلی بهتر شده ولی نمیزاره بچه دار شیم یا سر کار برم

منم چطور خیلی ازش مطمئن نیستم فعلا نمیتونم سرکار نرم چون بهش اعتماد ندارم

روی تصمیمشم خیلی جدی هستش

کار من خیلی خوبه-دولتیه-خیلی براش زحمت کشیدم و از طرفی هم بهم اصلا خرجی نمیده-یا برام اصلا تو این سه سال خرج نکه

من اگر سرکار نرم هیچ پولی بهم نمیده

میگه اگر داشتم میخرم نداشتمم نون خشک میخوری

حالا به نظرتون چیکار باید بکنم؟

سلام خسته نباشین... الحمدالله زندگیم خوبه فقط تنها مشکل من اینه همسرم و پدرم با هم یک ساله قهرن که خیلی زیاد تحت فشارم شوهرم میگه تو باید دفاع از من کنی و رفت و امدتو کنترل می‌کردی تا اونا میومدن اشتی خونه پدرم که میرم مادرم همش میگه تو بی عرضه ای یاد بگیر از خانمای دیگه چه جوری شوهرشونو نوکر پدرشون کردن حالا تو نمیتونی شوهرتو با پدرت اشتی بدی میگم خوب اون جوونه خامه شما بیاین بلکه ناراحتیا بخوابه اما میگن تو بی فکری که باباتو میخوای کوچیک کنی خستم کردن البته تو این هفت شال زندگی من در رفاه کامل بودم اما از لحاظ روحی داغون فقط به خاطر رفت امد شوهرم به خونه بابام شوهرم دوست نداشت مادرم هم خیلی به من گیر میداد منم با شوهرم دعوام میشد الان نمیخوام دیگه دعوا کنم  با شوهرم نمیدونم چیکار کنم با زبون خوش با دعوا با قهر گفتم ولی میگه فقط باید بابات بیاد خونمون تا منم بیام خونشون چند ماه دیگه هم عروسی خواهرمه مامانم میگه شوهرتو  راضی کن بیاد میگم شما وقتی ارزش براش قائل نیستن کجا بیاد و بابام میگه برا مراسم ابجیت دیگه دعوتش نمیکنم اونکه با ما قهره اصرار به پدرم برای اشتی کار اشتباهیه ایا چیکار کنم اشتی کنن هر دو لجبازن هیچکدوم هم نمیگه من مقصرم  ممنون 

عزیزم به نظر من قبل از اینکه بخوایی طلاق بگیری بهتره بری پیش یه مشاور . دختر خاله منم همین جوری اولش عاشق شوهرش بود و بعد یه مدت خیلی ازش بدش می اومد و اصلا دوست نداشت باهاش زندگی کنه . بعد با معرفی یکی از دوستاش رفت پیش روانشناس و با چند جلسه تونست مهارت های ارتباطی قوی کنه و رابطه اش به کل با شوهرش عوض شد . خودش که خیلی الان راضی و تعریف می کنه

من با خانواده شوهرم تویه خونه هستیم من اذییت میشم خانوادش منو راه نمیدن شوهرم هم میگه خانوادمو ترک نمیکنم اگه هم نتونی با این شرایط زندگی کنی طلاقت میدم شوهرم قبلا یه بار ازدواج کرده بود اونم به خاطر این موضوع طلاق گرفته شوهرم ۲۴ سالشه من ۱۴ سالمه یه ساله عروسی کردیم راهنمایی کنین چجوری شوهرمو راضی کنم یه خونه دیگه بسازه باهم زندگی کنیم؟؟؟  

هرکی انلاینه جواب بده خواهش میکنم

واست درخواست دوستی فرستادم بالاصفحه سمت چپ بزن پذیرش

سلام من دلم بچه میخواد یه بچه یکسال و خورده ای هم دارم چه جوری شوهرمو  راضیش کنم دوباره بچه دار شیم من خواهر برادر زیاد دارم دوست دارم بچه های زیادی هم داشته باشم الان بیست و یکسالمه ولی دوست ندارم تو سن بالا بچه کوچیک داشته باشم

سلام خسته نباشید. نامزد منم درست مثل این دوستمون اهل چت کردن و پیامک بازی نیست . بیشتر تصویری صوتی و حضوری رو میپسنده . و اینکه آقای دکتر من مشکل خودم هستم . آرامش درونی ندارم. همش سعی میکنم با نامزدم مهربون باشم اما یهو میزنه به سرم باهاش دعوا میکنم قهر میکنم . یا اینکه ببخشید فوش میدم

سلام آقای صدیق منش

خسته نباشید 

من یه مشکلی دارم تو زندگیم ک حتی بخاطرش تصمیم ب طلاق گرفتم ولی چون شرایط طلاق نداشتم فعلا منصرف شدم 

شوهر من ب شدت نقطه ضعف گیره و سواستفاده گر و تلافی گر

با اینکه 45سالشه ازدواج سومشه

یعنی تا به هر دلیلی ازم ناراحت میشه فورا حرفی میزنه یا کاری میکنه ک میدونه بش حساسم ک حرصم بده و ناراحت م کنه

هیچ جوره هم درست نشده 

ن با صحبت کردن (وقتی بش گفتم فلان کارت ناراحت م میکنه بعدها بیشتر تکرار می کرد) 

نه با مقابله به مثل و تلافی 

نه با قهر و تهدید (اتفاقا با لذت بیشتری انجام میداد چون مطمئن شده بود حرصی شدم) 

و جدیدن چند ماهیه وانمود میکنم که کلا آدم بیخیالی شدم و هیچی نمیتونه ناراحتم کنه یا حرصم بده ولی باز تکرار می کنه 

حتی اون لحظه تو چشم نگاه میکنه ببینه ناراحت شدم یا نه (تا جایی که بتونم حفظ ظاهر میکنم ولی اون لحظه ب این فکر میکنم چرااا یه مرد باید چنین رفتاری داشته باشه و تو خودم میرم برای چند ثانیه. یا چهره م عوض میشه) 

واقعا بریدم نمیدونم چکارکنم 

اینم بگم خیییییلی دوستش داشتم ولی با کاراش خودشو از چشم انداخت الان ازش متنفرم ولی دارم تحمل میکنم نمیتونم طلاق بگیرم فعلا ازدواج دوممه طلاق سخته برام 

ممنون میشم زودتر راهنمایی م کنید