ده سال میگذره از ازدواجم شوهرم اخلاقش خوب نبود اهل کارکردن نیست خیلی ، و غد ولجبازه
گفت نباید بچه بیاری بشی هم سقط باید کنی
الان بعد ده سال ک با داروهای هورمونی ک همه بدبختیش ماله منه مثلااقدام داریم میکنیم امروز امپول زدم ک امشب اقدام کنیم چقدرم حالت تهوع و حالت افسردگی میاره این داروها و قرص هایی ک میخورم
امشب منو زد تو رختخواب سر هیچی و هیچ
گفت امشب لازم نیست اقدام کنیم
گفتم اره همه عوارضشو من بکشم اخرشم تو راحت بگی امشبم نشدنشد
انقدر غد و لجبازه ک حتی بلد نیست از دلم دربیاره
ازاینورم
چندبارخواستم طلاق بگیرم نذاشته
چیکارکنم شما بودید چیکارمیکردید