امشب قرار بود بعد سه هفته بریم خونه مادرشوهر مادرشوهرم تنها یه هفته مسافرت بود دوتا خواهر شوهر تو خونه دارم ...دیشب از مسافرت اومد من به همسر گفتم مامانت از راه میرسه یه شام بگیریم بریم اونجا در صورتی که دو تا خواهر شوهر بزرگ دارم ولی گفتم ایراد نداره ما شام بگیریم بریم ....که دیشب نشد بریم امشب قرار بود بریم ولی شوهرم گفت چون دیشب گفتیم شام میگیرم زشته حالا امشب بگیریم منم هیچی نگفتم... عصر مادر شوهر زنگ زِد گفت میاین اینجا گفتم انشالا گفت یه سری کار برات گذاشتم!!!!گفتم بیای انجام بدی گفتم چشم بعد گفت خواهر شوهرم پری شده حالش خوب نیس من ناراحت شدم اخه هر وقت به من میرسن درد و مرضاشون یادشون میاد ....من اینارو تعریف کردم برا همسر همسر ناراحت شد سرم داد زِد گفت اصلا نمیریم منم ناراحت شدم خوابیدم حالا بنظرتون ناراحتیم بی دلیله؟؟؟؟؟الانم باهام حرف نمیزنه