من خلاصه داستانمو تو تاپیک اولم نوشتم در ادامه اون باید اضافه کنم بعدش خود همسر نسبتا سابقم بهم خیانت کرد بارها و بارها از شدت فشار عصبی سرم دیگه تقریبا رو به کچل شدن رفته بود انقدر گریه کرده بودم که یه مدت تاری دید داشتم رفتم دکتر و به گفته متخصص قرنیه چشمم از شدت فشار و استرس ملتهب شده بود تو سن هجده سالگی جدا از همه اینا
دنباله کارای طلاقمو میخوام بگیرم و میخوام برم ازین شهر
خواهش میکنم ازین جا به بعدو اگه میخوای تخریب و تحقیر کنید فقط بخونید و رد بشید من واقعا تحمل شنیدن زخم زبون ندارم
از پس مخارج خودم تحصیلم پوشاک و.. برنمیام حتی سرکارم میرفتم اما نمی صرفید حقوقش ناچیز بود تو این گیر و دار یه اقایی که کاملا از لحاظ مالی غنی واسه وکیل و اینا کمکم میکنه و احتمال این رو میدم بعد طلاقم بهم پیشنهاد بده خواهشا شرایط منو بسنجید بعد جوابمو بدید چیکار کنم با این اوضاعم قبول کنم از لحاظ مالی کمکم کنه یا نه؟ بخدا که دیگه طاقتم تموم شده دیگه نمیدونم چیکار کنم