2737
2734


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قربون دل شکسته ات نگار جونم غصه نخور ....منم مثل خودتم انقدر که دلم از دست خواهرم میشکنه با اینکه از من کوچیکتره اما وای ......واگذارش کن به خدا دل بزرگ و صبور داشتن لیاقت میخواد که تو داری ........من این جور مواقع مینویسم از غصه هام از دلتنگیهام حتی از کم لطفیهای همسرم نوشتن آرومم میکنه و البته گریه هم تخلیه روحی خوبیه .... بیخیال باش و سعی کن به یحیی جونی و شیطنتهاش و شیرین زبونیهاش فکر کنی .... که نمیخواد حتی لحظه ای مامان جونشو ناراحت ببینه .....از طرف من یه موچ آبدارش کن
آره رویا جون نوشتن خیلی خوبه که من متاسفانه اصصصصصلا همتش رو ندارم.

ممنون از دلگرمی هات .... ممنون.
کیان خوشگلم رو ببوس.

می گم شیطون چیکار کردی که از این لامپای آنلاین داری؟
2731
وقتی من و تو هر دو تو لست دوستان همدیگه هستیم وقتی آن باشیم برا همدیگه لامپ آنلاین میاد زیر آواتارمون تو هم از دید من الان لامپ آنلاین داری خانومی..............

همت نمیخواد که خوهر یه برگه بردار بنویس بنویس بنویس بعدش پاره کن بره .....
نازیلا پس یکم خیالم راحت شد البته من اگر کسی حرفی جلوی پارمیس بزنه من هی میگم نگو جلوی بچه


نگار جون ناراحت نباش منم دائم از دست اینو اون در حال حرص خوردنم ادما عوض نمیشن فقط ما حرص میخوریم من با خانوداه شوهرم مشکل ندارم با خانواده خودم مشکل دارم دائم از دستشون ناراحت میشم اما هی میگم بی خیال یکم یادم میره باز تکرار میشه

نگار جون عزیزم تو مث من مثل اینکه حساسی ها بیا این متد در و دروازه رو استفاده کن البته بعضی موقع ها نمیشه واقعاً

رویا جون نوشتن هم خوبه ولی به شرطی که بسوزونیش یا بندازیشون وگرنه هر بار با خوندنشون دوباره یاد غصه هات میفتی
2738
مهراوه جون ، نازیلا جون، رویا جون، مژگان جون وفریناز عزیزم ،
از دلگرمی هاتون ممنونم....
واقعا سبک شدم با شماها درددل کردم.....

با اجازتون به روش رویا جون می خوام عمل کنم و نوشته های غمناکم رو پاک می کنم!

دستون دارم یه عالمه.....
مهراوه جون فیلمی که بازی کردم سریال بود اسمشم تهران نو بود مال شبکه تهرانه اما هنوز پخش نشده اتفاقا مامانم میگفت یه بار در مورد این سریال تو تلویزیون صحبت شده و گفته که پخش میشه اما کی؟؟؟؟

وای مهراوه پرسیدی داغ دلم تازه شد من به این شغل بسیااااااااااااااااااااااار زیاد علاقه مندم تو دفتری که ثبت نام کردم بهم گفتن خیییییییییلی طول میکشه تا یه کارگردان بخواد ببیندت و باهبات مصاحبه کنه باید حداقل 5 تا پروژه بیای تا شاید یه کارگردان ببینه و خوشش بیاد من یه پروژه بیشتر نرفتم به خاطر همین ااصلا امیدی به مصاحبه نداشتم ولی همین که اومدم اصفهان زنگ زدن گفتن شانس اوردی یه کارگردان میخواد ببیندت وااااااااااااااای میخواستم زار بزنم چند روز بعدشم زنگ زدن گفتن یه کارگردانم میخواد ایلیا رو ببینه دیگه بیشتر اعصابم خورد شد و وقتی یادم میفته فقط افسوس میخورم که چرا با عجله تصمیم به برگشت به اصفهانو کردم خییییییییییییییییییییلی اشتباه کردم و به شددددددددددددددددت پشیمونم خواهر


فریناز جونم ممنون از توجهت و دلداریت عزیزم حتما برات اس ام اس میزنم گلم بووووووووووووووس
رویا میکشمت اگه یه بار دیگه حرف از غریبگی بزنی اونم اینجا که همه مث خواهر شدیم!
ولی چه حیف شد این کاره هاااااااااااااااا.. یادمه چقد واسه کار دو دل بودییییییییی!! البته تقصیر کار شوهرته!! امان امان!

ببخشید من از وسط وارد بحث شدم..
تقریبا همه پستارو خوندم! خواستم اطلاع بدم!
ملی جونم بچه که زدن نداره خواهر ببخشید اشتباه بسی بزرگ بود ههههههههههههههه
آره خیییییییییییییییلی حیف شد خودمم خیلی ناراحتم بیشتر از این ناراحتم که عجولانه تصمیم گرفتم چون رفتن اصفهان پیشنهاد خودم بود
ای بابا گذشته ها گذشته رویا جونم ولش کن انقدر افسوس نخور حال رو بچسب از اینی که توش هستی سعی کن استفاده کنی منم این اواخر خیلی داشتم داغون میکردم خودمو تصمیم گرفتم برگردم سر کار تا شرایط زندگیم عوض شه اگه نشد و برسام اذیت شد و خودم اذیت شدم خب دیگه نمیرم الان فعلاً این کار رو میکنم که بعد ها افسوس نخورم تو هم ببین اگه الان دقت کن الان کاری نکنی بعداً افسوسش رو میخوری انجام بده دوست جونم
نگین جون شرمنده عزیزم من اصلا نمیدونم شما کجا زندگی میکنین آخه نه که زیادی حافظم قویه اکثر بچه ها رو نمیدونم هههههههههههههه به هر حال خیییییییلی واقعه سختیه تسلیت میگم عزیزم


نازیلا جونم ممنونم عزیزم

بچه ها وخواهرای گلم با تمام وجود میگم مرا ببخشید بووووووووووووووووووس شرمنده
فریناز جونم منم خیییییییییییییلی دلم میخواد برم سر کار و مطمئنم اگه برم سر کار روحیه ام از این رو به اون رو میشه چون واقعا اینطور زندگی کردن رو اصلا دوست ندارم من از مجردیم تا قبل از بچه دار شدنم همیشه سرکار میرفتم اما الان نمیدونم ایلیا رو چیکار کنم دلم نمیاد بذارمش مهد فکر میکنم برای اینکار خیییلی زوده
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687