سلام .
همه میدونیم که برای هر مسئله ای مثلا اعتیاد، باید همه ی راه های پیشگیری و نظارت و ... رو انجام داد تا کسی معتاد نشه.
اما حالا اومدیم و بهر دلیلی کسی معتاد شد. نمیشه بگیم بما ربطی نداره، میخواستی پیشگیری کنی
بهر حال باید کمکش کرد.
ببخشید که اعتیاد رو مثال زدم. طلاق ، بیماری یا هر چیز دیگه، برای همه اینها پیشگیری بهتر از درمانه. اما وقتی اتفاق افتاد باید واقع بین بود و به شخص کمک کرد.
هدف من هم از این تاپیک دقیقا همینه.
پس دوست ندارم تو این تاپیک کسی سرزنش بشه بخاطر بارداری ناخواسته!
ممنون از همه دوستان گلم.
این تاپیک رو برای این ایجاد کردم تا با تعریف کردن روایت های واقعی از زندگیهای خودمون و دیگران به کسایی که بارداری ناخواسته دارن روحیه بدیم ...
تا خدای نکرده فکر سقط بسرشون نزنه!
یا ناشکری نکنن!
یا بی تابی نکنن.
اولیش رو خودم تعریف میکنم.
...
که دنیا به خسران عقبی نیارزد/به دوری ز اولاد زهرا نیارزد/
و این زندگانی فانی، جوانی، خوشیهای امروز و اینجا/به افسوس بسیار فردا نیارزد.
سلام این تاپیک قدیمی شده اما خاستم تجربه خودمو از بارداری ناخواسته بگم،من بارداری سومم بود و دوتایی اول چند ماه طول کشید تا باردار شدم و فکر نمیکردم سومی رو ب این راحتی بشم اما با یکبار نزدیکی باردار شده بودم و دیدم پری عقب افتاد و بی بی چک مثبت شد اولش خب شوکه شدم چون بچه هام کوچیک بودن و خودم آمادکی پذیرش فرزند سوم رو نداشتم و دوس داشتم سومی رو دو سه سال دیگه بیارم اما همسرم خیلی خوشحال شد و هفته هفتم رفتم سونو گفت ساک هست اما جنین دیده نمیشه و ب لکه بینی افتادم و خود بخود سقط شد درسته بدون برنامه ریزی بود و خدا خواسته اما من حس مادری بهش پیدا کرده بودم و کنار اومده بودم باهاش اما خب خدا خواسته بود هفت هفته بمونه تو رحمم و خود بخود سقط شد خیلی واسه از دست دادنش گریه کردم و ناراحت شدم اما گفتم حتمن حکمتی داشته و راضی ام به رضای خودش ،الانم دقیقا یکسال بعد حدودا همون تاریخ باردار شدم و الآنم چهارده هفته ام ولی اینبار با برنامه ریزی بود از خدا میخام هر زنی که آرزوی مادرش شدن داره دامنش سبز بشه و هر زن و مردی که لیاقت فرزند دار شدن ندارن و باهاش خوب رفتار نمیکنن و سرراه میزارنشو و هزار چیز دیگه نده بهشون
این تاپیک قدیمی شده ولی من همه صفحاتش رو خوندم با بیشتر خاطره ها اشک ریختم خیلی برام جالب بود .من سه تا بچه دارم اولی یازده ساله دومی ده ساله وسومی یک سال وده ماهه ماه پیش فهمیدم ناخواسته باردارم وسقط کردم چون وضع مالی متوسطی داریم واز چهارتا بچه به خاطر حرف مردم خجالت میکشیدم الان یک ماهه روز وشب ندارم وهرروز اشک میریزم وتوبه میکنم افسردگی گرفتم وعین دیوونه ها شدم .از امروز تصمیم دارم دوباره باردارشم چون اگه باردار نشم کارم به تیمارستان میکشه از عذاب وجدان .خیلی توبه کردم ولی اثر نداره به روح و روانم .نظر شما چیه چکارکنم آیا بارداری دوباره حالم رو خوب میکنه واز یادم میره .البته وضع خوبی نداریم وبیشتر به همین خاطر سقط کردم .
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
سلام. من یک ماه قبل از ازدواجمون باردار شدم .وقتی فهمیدم شوکه و هیجان زده شده بودم ، الان پسرم که ۹ ماهشه کنارم خوابیده . حتی لحظه ای به سقط فکر نکردم . برام عجیبه که اطرافیان هم چیز خاصی بهمون نگفتن وقتی فهمیدن تو دوران عقد بوده . اوایل چند نفری تیکه انداختن اما الان دیگه خانواده هامون عاشقش شدن . الانم شک دارم باردارم یا نه . اما اگه باشم بازم به سقط فکر نمیکنم با اینکه بخاطر شرایط جسمی خودم که سز شدم و بخاطر بچم که شیر میخوره میخواستم بعد از اتمام دو سالگیش اقدام کنم .