سه چهارروز پیش مادرم و پدرم بعدیک ماه اومدن خونمون و من کلی اصرار کردم بنده خداهاشام موندن و بعدشام رفتن شوهرمن خیلی حسووووده شاید درجریان ماجراهای بین منوشوهرم باشید امروز زنگ زده میگه فردا مامانمو سه تاخواهرام و باخانواده دارن میان خونمون از صبح تاشب شبم شایدبمونن😢 کلا اینطورکه فهمیدم ۱۰ نفرن حالاشما فرض کن من تازه عروسم دست تنهاشوهرمم ازاوناس که دست به سیاه سفیدنمیزنه و خانوادشو میبینه هی بهم امرو نهی میکنه بالش بیارواسه فلان چرامیوه فلانی برنداشته و.... دارم دیوونه میشم ازطرفی خواهرشوهرام تودوران عقد خیلی اذیتم کردن اصلادلم نمیخوادببینمشون دلم میخوادبه شوهرم بگم آخه بی انصاف مامان بابایه من دونفر بودن همش اگه میدونستم همینم نمیتونی تحمل کنی اصرار نمیکردم بمونن خلاصه الان حسابی توپم پره وایسا بیادخونه 😢توروخدا بگین چیکارکنم دست از سر زندگیم بردارنشوهرم میگه خجالت بکش هفت ماهه عقد کردیم تاحالا به خواهربزرگم شام ندادی میگم نفقه به عهده شوهرشه نه منه بدبخ😢شوهرم به هیچ صراطی مستقیم نیس یه لیوان چایی بدم دست بابام زنگ میزنه طایفه رو دعوت میکنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یعنی تمام کاای پذیرایی از چیدن بشقاب و تعارف کردن میوه و جمع کردن بشقابهای کثیف و تعارف کردن چای و جمع کردن فنجانها و انداختن سفره چیدنش و جمع کردنش رو همسرم انجام میده
من فقط آماده میکنم و میذام رو میزز و
گران باش !!!!! بگذار بهایت را بپردازند .... آدمها چیزهای مفت را مفت از دست میدهند