اتفاقا منم دوس دارم همون عیدم نرم خونش ولی به خاطر همسرم که پررو نشه و مامانم که ناراحت نشه میرم
شوهرش پراید داشت فروخت ۴۰۵ خرید ما ۲۰۶ داشتیم شوهرم از سرکار اومد خونه مامانم اینا شوهرخواهرمم اومد و یه جعبه شیرینی واسه خاطر ماشینش خریده بوده اون ساعت ۸ و نیم اومد شوهر من ساعت ۱۰ بعد خسته بود دوتا از شیرینیا برداشت با چای خورد و اصلا یادش نبود که خواهرم اینا ماشین خریدن من دوباره بهش گفتم و شوهرم بهشون تبریک گفت بعد از چند وقت خواهرم برگشت گفت آره شوهرت اینقدر حسوده که دوتا دوتا شیرینی میخورده ولی یه تبریک نمیگفت به ما
وای این حرفش اصلا یادم نمیره مگه ما گاری سوار میشدیم که واسه ماشین شما حسودیمون بشه
و اینکه من خیلی بدم میاد کسی لقمهی کسی رو بشماره ولی خواهرم اینکاررو کرد
خواهرمن بدی در حقم زیاد کرده باردار بودم دیابت نوع یک دارم روزی ۵ بار انسولین میزدم ویار وحشتناک داشتم یه لیوان آب گرم نکرد بیاره بده بهم بگه این ویارونت
ولی من سال ۹۵ پول یه ساید دادم بهش که ۵ ماه پولمو بده ۴ سال بعدش داد سال ۹۶ ۴میلیون دادم بهش ۶۵۰ نفر آدم دعوت کرد مراسم واسه پدرشوهرش گرفتن بعد پارسال بهم میگفت من تا حالا ببو بودم ولی منبعد میدونم چطور رفتار کنم