آیا دختر بالای ۳۵ سال شانس ازدواج دارد؟

بله

امروز داشتم پیاده روی می کردم 

دو تا خانم میانسال بلند بلند جلو من حرف می زدند 

و من ناخودآگاه تو جریان حرفشون بودم 

چه پشت سرشون بودم و چه از کنارشون رد شدم و چه جلو سرشون قرار گرفتم ،دیالوگ شون رو اینجا برات می نویسم 

اولی:خودش هم اصلا آمادگی خارج رفتن نداشت ،اصلا دلش هم نمی خواست ،ولی پسره به قدری آقاست ،به قدری فهمیده ست که سست شد 

دومی :چند سال شونه 

اولی: هر دو تا چهل سال شونه،ولی پسر به دخترم میگه،تو چه بخت و شانسی بودی که باهات آشنا شدم ...

بقیه رو دیگه نشنیدم 

انشا... قسمت شما

دقیقا منم اواخر همه خواستگارام کوچکتر از خودم بودم

شرایط دختر خیلی مهمه

وقتی یه دختر شغل خوب، خانواده خوب، اخلاق خوب و ... داره و خودش با خواست خودش تا سن بالا مجرد مونده هیچ متعلقه و سن بالا و ... ای جرات نمی کنه بیاد سمتش

من همسرم همس خودمه جفتمون 36 بودیم ازدواج کردیم

من خودم ۳۰ ازدواج کردم بابام از ترس اینکه مطلقه و بیوه بیاد گفت همین اخری را قبول کن و اینجور شد که افتادم تو چاه

البته من ۲ تا خواهر کوچکتر داشتم که من سد راهشون شده بودم

به سلامتی عزیزم ،ایشالا خوشبخت باشین ،خوشحال شدم 😊🙏 تو محل کار آشنا شدین با همسرتون ؟ من خواستگار زیاد دارم ولی خب هر ازدواجی رو دوس ندارم ،ازدواجی که توش آدم گرفتار بشه رو نمیخوام ،همون مجردی رو ترجیح میدم ،اینکه کجا دنبال آدم مناسب گشت هم مهمه 

خوبه که اینقدر عاقلی

خواهر من همین طرز فکر را داشت منتظر شد خدا را شکر شوهر خوب نصیبش شد

ولی من کلا ازدواجی نبودم با اینکه خواستگار زیاد داشتم اخرش برای حرف مردم برا دل پدر مادرم و اینکه ۲ تا خواهر کوچکتر داشتم ازدواج کردم و اینکه احساس تنهایی میکردم و گند زدم به زندگیم

میدونستم اشتباهه ولی گند زدم😭😭😭😭

روزی که عقد کردم تا تو خونمون گریه کردم

همش دلم میخواست از خواب بیدار بشم و ببینم همش کابوس بوده

باورت میشه بعد ۱۳ سال بازم دلم میخواد همش خواب بوده باشه

ممنونم همینطور شما عزیزم

همسرم دوست همکارم بود 

جفتمون رو میشناخت بهم معرفی مون کرد

ای جان عزیزدلم 🫂 قربونت ،آره منم یه رابطه اشتباه داشتم که به ازدواج نرسید ،تو اون رابطه هم اواخرش احساس تنهایی میکردم و البته شدیدتر از حس تنهایی الانم بود ،شاید این درسی بود که از اون تجربه سخت گرفتم( اکسم افسردگی شدید داشت) ،ایشالا خدا به دلت ارامش بده ،میدونم گاهی اوقات از هرلحاظی رو ادم فشاره ،من همین الانش گاهی بهم میریزم با حرفای مردم،خواهرمن یکسال کوچیکتر از من بود ،ازذواج کرد الانم بچه داره ،اقوام بهم حس ترحم داشتن ولی من به روم نمیاوردم ،تموم اون حس قابل درکه و گاهی کاری جز اقدام کردن نیست،تو پروفایلتون دیدم دختر دارین ،فک کنم بچه انگیزه خوبی برای شاد بودن به آدم بده من عاشق بچه هستم،بازم صبر و ارامش از خدا براتون میخوام ،چون تو شرایط شما نیستم شاید نتونم کامل درکتون کنم ،شوهرتونو دوس ندارین یا خودتون کلا نمیخواستین ازدواج کنید ؟ 

به به خیلی هم عالی ،منم دوتا دوست رو بهم معرفی کردم ،الان بچه دارن ،خیلی حس قشنگیه ،ایشالا همیشه شاد باشی عزیزم

دوستش نداشتم و ندارم

من از هیچ پسری خوشم نمیومد و چندشم میشد

فقط یه نفر که عشق بچگیم بود که اونم ۲ تا خانواده مخالف بودند نشد

من اصلا فکر اینکه کسی بهم دست بزنه دیوانه ام میکرد

کاشاز بین خواستگارهام عاقلانه انتخاب میکردم

ولی یه چیزیو میدونی گاهی بعضی عشقا فقط از دور قشنگ هست یعنی وقتی وارد رابطه میشی میبینی اونی نیست که تصور میکردی ،میخوام بگم که چون وارد رابطه باهاش نشدی ممکنه ذهنت خیلی ایده آل برات در نظر بگیره ،من تو رابطه اولم عاشق بودم و کلی صدمه دیدم

من همیشه میگفتم باهاش خوشبخت نمیشم

چون رابطش با بابام بد بود و زود دعواشون میشد

بد دل هم بود

از این بچه لات ها

البته شهر دیگه بود و زیاد نمیدونم

میگفتم باهاش بدبخت میشدم

ولی شوهرم

دروغگو  خیلی دروغگو

بداخلاق

حرف دهنش نمیمونه

خانواده ی مزخرف هر چی بگم کم گفتم

خیانتکار 

رفیق باز