سلام منم مثه گفته هاتون عمر میکنم همیشه شادم و روحیه دارم و چیزی براش کم نمیزارم تو رابطه و همیشهکادو میگرفتم و سورپرایزش میکرزم اما اون اگه ناراحت باشم ازم نمیپرسه و نمیفهمه خودم میام میگم میشه بغلم کنی و گریم میگیره حرفف میزنم اگه چیزی هم نگم فکر میکنه فقط میخواد سکوت کنه اصلا چیزی نمیپرسه و بغلم میکنه اینا ناراحتم میکنه . تو ۴سال ازدواجمون همیشه هر چند مدت یه بار سورپرایزش میکردم یا با کادو یا بایهشب زیبا و شام و غذا و آهنگ اما اون با اینکه میدونه من از گرفتن کادو و این کارایه غافلگیرانه خوشحال میشم اصلا کارییی نکرده تا حالا. الان یه بچه ۸ماهه دارم خیلی ناراحت شدم وقتی واسه زایمانم اومد نه گلی دستش بود و نه کادویی اینا باعث شده حتتی دلبسته به بچمم نباشم هرچند بچه زیبا و باهوش و با نمکی دارم . انگار کار شاقی نکردم زایمان و اینکه کارم از نظر شوهرم ستودنی نبود . دیگه دل مرده شدم از همه این سرد بودناش .اون واسه کارش و مشغله هایه خودش اینقدر جوش میزنه که اینکه من بگم ازین چیزا ناراحتم چیز بیخودی میدونه و الکی غصه خوردن میدونه . و غصه ها و مشکلات خودش رو گنده تر و ارجعیت میده به من. نمیدونم چیکار کنم . شوهرم با من هم سن هست .تازه امسال میره سربازی ۲۵سالشه لیسانسشو گرفته ما هم همدیگه رو میخواستیم . پسر عموم میشه .. این حرفارو امروز بهش گفتم سکوت کرد و چیزی نگفت . گفتم اینکه همیشه میگم و تو بازم تغییری نمیکنی و به کارت ادامه میدی دردامو زیادتر میکنه . شوهرم آدمی نیست که با کسی باشه . یه ماه دیگه میره سربازی اما همش دلم ازین کاراش گرفته . نمیدونم چیکار کنم . همیشه بدقولی میکنه با اینکه بهم از قبل پرسیده بود واسه زایمانت یه کادو گوشی یا انگشتر واست میگیرم وقت عمل شد زیرش زد . موقع تولدمم کادو گفت میریم سفر میگیرم بازم زیرش زد . خسته شدم چیکار کنم . از کادو نگرفتن دلم نمیسوزه ازینکه منو نادیده میگیره دلم میسوزه ازین که میدونه من به خوشیه و نگا