لندن۲۱

عضویت : 1397/09/14
زن
درج نشده است
من همونیم ک این آخریا صدای خنده بچه ها آزارم میداد😔😔😔😔همونیم ک وقتی یه مادر بچه اش رو بغل میکرد حالم بد میشد 😟😟😟😟همونیم ک تو چشمای شوهرم نگاه میکردم که ببینم عکس العمل شوهرم با دیدن بچه های بقیه چیه تا جنگ و جدال راه بندازم بگم منو طلاق بده  برو یه زنی بگیر ک برات بچه بیار😢😢😢😢😢 این آخریا دیگه اشک نمی ریختم واسه مادرشدنم 🙁🙁🙁🙁این آخریا دیگه دعا نمیکردم حتی نمیخاستم فکر کنم ک منم یه روزی مادر میشم😧😧😧😧 این آخریا کارای خونم رو انجام نمیدادم میگفتم این زندگی ک موندگار نیست چرا براش تلاش کنم😯😯😯😯 با خدا لج کرده بودم  از همه چیزو همه کس نا امید و خسته شده بودم دیگه چشمام اشک نمی ریخت😞😞😞😞 تا عید ۹۷ خدا سورپرایزم کرد بهم عیدی داد من باردار شدم و تولد دخترم درست روز تولد خودم بود خدا پیشاپیش برام کادوی تولد فرستاد مگه میشه بهتر از این من ب دستای خدا خیره شدم معجزه شد نا امید نشین همین😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘 
من و فرزندانم
- دختر - 5 سال
نازگل - دختر - 5 سال
موردی یافت نشد!