2733
2734
چون کارمندم دنبال مهدی هستم که حداقل تا ساعت چهار نگهش دارند و ساعت خواب و استراحت داشته باشن . در ضمن بهداشت و برخورشون هم خیلی برام مهمه .خواهش میکنم کمک کنید .

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
سلام. روز بخیر. خانمی اگر شهریه برات خیلی مهم نیست ببرش مهد پاتریس تو شهرک غرب. بلوار پاکنژاد خیابان مطهری. پسرم اونجا میرفت. عالی بود.
برای جامعه فضیلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است.اگر جامعه ای شکست اخلاقی بخورد با هیچ نیرویی نمی توان شکست را جبران نمود. <افلاطون>
بهترین مهدکودک در منطقه پونک "مهدکودک سیمین" هست. پسر من دوساله که اونجا میره...از هر نظر عالیه شهریه مصوب بهزیستی میگیره ...مشاور روانشناس داره و کلی مزایای دیگه. اینم شمارشونه 44456722
سلام ، من اطلاعات خودم را از امید فردا اینجا براتون مینویسم با توجه به اینکه ۲ تا از بچه هام جمعا ۶ سال هست میرند امیدفردا و نظر خودم و برخی از دوستان که تو همین سایت هست با ادرس رابراتون مینویسم ، امیدوارممفید باشه . بنظرم بهتری اینه که اول صفح فیس بوکشون رو ببینید که همه والدین عضو هستند و عکس و فیم هر روز از بچه ها مون و کلاساشون توش هست و یه سایت آموزشی هم برای ما مادرهاست که بچه هامو نو سن مهد هستند ،( شعبه یادگارشون به غرب نزدیک هست) سایت تیزهوشان ( واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375 غزال: -مهد کودک و پیش دبستانی دو زبانه امید فردا.....ادرس شهرک غرب بلوار درختی سپهر 2-رونیکا دقیقا از 17 ماهگی رفته 3-بی نهایت رضایت دارم 4-از 7:30الی 15 5-مثل همون برنامههای غذایی که خودم برای بچم داشتم ...البته مضاف بر اینکه هر روز سوپ و ژله هم داده میشه...در کنار غذای اصلی...از جمله غذاها عدس پلو...و پلو و ماهیچه...ماکارانی که از مارک تک استفاده میشه ...استامبولی....خوراک لوبیا یا عدسی...وووو+سوپ با اب قلم ....و ماهیچه به همراه سبزیجات ....و البته سوپ جو سفید و قرمز...برنامه روزانه رو در بدو ورد به مادر داده میشود 6-برنامه تفریحی مهد بسیار عالی.....در روز از بازیهای عروسکی تا نقاشی روی مقوا و در و دیوار و اب ازی توی استخر بادی توی حیاط تا پلی هوس...وووو....که همش درسی دی ها ی که در انتهای روز...تحویل والدین می شود قابل مشاهده است. 7-برنامه اموزشی طبق متد کشور انگلستان میباشد که البته کامل در سایت این مهد در موردش اطلاعات داده شده است. 8-نور گیر.....محیط...یک ساختمان کوچیک....و البته تمیز. 9-چیزی که الان در تابستان من توی فیلمهای روزانه ازش میبینم...6 کودک با دو مربی و یک کمک مربی که کمک مربی فقط کارهای تعویض لباس و پوشک رو انجام میده تا غذا دادن بچه با خود مربیه. 10- بسیار ید طولانی رو گذروندم.......از ماه بهمن 87 تا اردیبهشت 88 حدود 10-12 مهد رو رفتم و دیدم....و در اخر این مهد با تفکرات من از همه پرفکت تر بود. در مورد ادرس سایت مهد امید فردا هم باید بگم. http://www.omidfarda.com/ برای توضیحات کاملتر میتونید پست ارامم چون نسیم در دشت در این وبلاگ رو مطالعه کنید.... http://runika.persianblog.ir/ نسترن سلام من و خواهرم بعد از بررسی شاید40 تا مهد دخترامون را میبریم امید فردا . ائلش که رفتیم گفتند جا نداریم و دم درش هم نوشته بود پذیرش نداریم که راستش ازاین جمله جا نداریم خوشم نیومد حدود8ماه تو لیست انتظارشون بودم ولی الان خیلی راضیم و از یرسنل دلسوز و مدیریت مدرن و منظم خانم دکتر رضابخش خیلی ممنونم که جو دوستانه و مهربونی ایجاد گرده . بچه من روزجمعه هم دوست داره بره مهد .آدرسش شهرک غرب . بر یادگاره .88363۴34 فکر کنم سایتشونwww.omidfarda.net یا www.omidfarda.ir باشه. پانته آ لطفی کاظمی نام خدا سرکار خانم دکتر رضابخش مدیریت محترم مرکز کودکان امید فردا با سلام امروز که این نامه را برای شما می نویسم احساسی دو گانه دارم. احساس شور وشعف از اینکه فرزندم به سنی رسیده است که وارد نظام آموزش رسمی جامعه می شود و می رود تا یکی از بهترین و زیباترین دوران زندگی خویش را تجربه کند.از سوی دیگر احساس اندوه زیرا برای ورود به این مرحله ناگزیر از ترک مدرسه امید فرداست. مرکز- و پس از آن مدرسه- امید فردا نخستین انتخاب من پس از بازدید از چند مهد بود وناگفته نماند که مانند هرمادری پس از ثبت نام فرزندم دراین مرکز هنوز دغدغه آن را داشتم که آیا انتخابم درست و بهترین بوده یا نه. وامروز که ۳ سال ازحضور مستمر فرزندم در این مرکز می گذرد می توانم با خیالی آسوده از انتخابم راضی باشم و خرسند ازاینکه مانند بسیاری دیگر از والدین مجبوربه تعویض چندین وچندباره مهد فرزندم نشدم. مرکز شما نخستین مکانی بود که فرزند من در آنجا اولین مهارتهای ارتباطی خارج از محیط خانه را فراگرفت ومن از شما وتمامی مربیان و همکاران محترمتان سپاسگزارم: برای تمامی آموزش های درسی ورفتاری که فرزندم فراگرفت، برای تمامی تعامل ها وارتباط هایی که فرزندم هرگز نمی توانست در محیط خانه بیاموزد، برای آموزش تمامی قوانین و نظم هایی که فرزندم برای بنا نهادن پایه های یک زندگی سالم بدان نیازمند است، وبرای تمامی لحظات شادوفراموش نشدنی ای که برای فرزندم خلق نمودید. ازصمیم قلب برای همگی شما عزیزان آرزوی سلامتی، شادی و موفقیت روزافزون دارم. ارادتمند پانته آ لطفی کاظمی مادر آریان غنی زاده minadi پست ها : 17 عضویت:1394/4/1 0 سلام مامانا ی عزیز ، نوشته ها ی اینجا گاهی ضد و نقیض است و،،، دخترهای من ۴ ساله که میرند، شعبه شمال غرب تیزهوشان امیدفردا ، واقعا ۹۵ در صد از نیازهامون تو امید فردا تامین میشه ، من متخصص اطفالم و حدود یک سالی میشه که در مورد تغذیه و تهیه غذا ی مناسب رشد کودک بصورت افتخاری بهشون مشاوره میدم . یکی از امتیازات امیدفردا اینه که بچه هایی رو که پرخاشگرند یا برای سایر بچه ها بد اموزی دارند جواب میکنند و قبول نمیکنند ، منم مثل مامان رونیکا ، سپیده جان ، سارا جان ، خانم صمیمی ، مامان آرتین و،،، همه اونایی که توپستهای قبلی رضایتشون رو اعلام کردند ، رضایتمندی خودم را اغلام میکنم و به همه اونایی که دنبال مهد برای بچه هستند توضیه میکنم خودشون برند یکی از شعبات نزدیک به خودشون رو ببینند . اگه دوست دارید عکس های موارد اموزشی و ساختمون و کلاسها و حیاط و عکس دختر های منو تو سایت تیزهوشان ببینید . شنیدن کی بود مانند دیدن تقدیم به دوستانیکه سایت تیزهوشان ( واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375 (0) (0) A (0)
2738
سلام ، منم عزیزمو میفرستم شعبه ۵ تیزهوشان امید فردا) سارا جان ، پانته آ حان .مامان نازنین آرین . غزال عزیز و همه دوستانیکه دلبنداون میرند تیزهوشان امیدفردا ، من هم مثل شما خیلی از اینکه دلبندمو تو امیدفردا ثبت نام کردم خوشحالم ، تو این ۸ ماه گذشته که میره امیدفردا خیلی احساس امنیت میکنم ... مزیت های امیدفردا نسبت به مهدی که قبلا میرفت خیلی زیاد هست که دوستای گلم تو پستای قبلی نوشتندو معرف من غزال جون بود ، مهمترین امتیاز امیدفردا اینکه >>>بچه هایی را که سوی رفتار دارند و موجب اذیت آزار سایر بچه ها میشن را نمیپذیرند و یا جواب میکنند . اشکال امیدفردا >>> کمی لیست انتظارشون طولانی و من تو جلسه مصاحبه این اعتراضمو به مدیرشون ( خانم دکتر با شخصیت و مهربون ) گفتم ، ولی الان که مدتی گذشته فکر میکنم اون یکسال انتظار ارزش اینو داشت که تو این سالهای مهم زنگی فرزندم ، انقدر تحولات مثبت بوجود بیاد ، تصمیم دارم همینکه بچه دومم بدنیا آمداسمشو تو لیست انتظارشون بنویسم که طمین باشم دو سالگی میتونم بفرستمش امیدفردا . تا خدا چی بخواد. امتیازات امیدفردا >>را از نوشته غزال که شبیه نظر خودمه که تو پستهای سارا هست از بهترین مزایای امید فردا اینه که صفحه قیس بوک شون هر روز عکس و فیلم بچه ها رو به روز میگزارند. واحد کودکان) را میخواستند با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375
سلام مامانا ی عزیز ، دخترهای من چند ساله که میرند،(اولی با معرفی مامانای دیگه مثل مامان عزیز ساتیار و بعد شناخت خودم) شعبه شمال غرب تیزهوشان امیدفردا ، واقعا ۹۵ در صد از نیازهامون تو امید فردا تامین میشه ، من متخصص اطفالم و حدود یک سالی میشه که در مورد تغذیه و تهیه غذا ی مناسب رشد کودک بصورت افتخاری بهشون مشاوره میدم . یکی از امتیازات امیدفردا اینه که بچه هایی رو که پرخاشگرند یا برای سایر بچه ها بد اموزی دارند جواب میکنند و قبول نمیکنند ، منم مثل مامان رونیکا ، سپیده جان ، سارا جان ، خانم صمیمی ، مامان آرتین و،،، همه اونایی که توپستهای قبلی رضایتشون رو اعلام کردند ، رضایتمندی خودم را اغلام میکنم و به همه اونایی که دنبال مهد برای بچه هستند توضیه میکنم خودشون برند یکی از شعبات نزدیک به خودشون رو ببینند . اگه دوست دارید عکس های موارد اموزشی و ساختمون و کلاسها و حیاط و عکس دختر های منو تو سایت تیزهوشان ببینید . شنیدن کی بود مانند دیدن با فیلتر ش کن https://www.facebook.com/omidfarda1375
سلام و صد سلام من از تجربه مهدکودک رفتن پسرم براتون مینویسم ، مهراد من اواسط خرداد ۲ سالش تمام شد و من به توصیه یکی از بیمارانم ، از حدود یکسال پیش مهراد رو تو لیست انتظار امیدفردا ثبت نام کرده بودم ،،،خیلی تلاش کردم که طبق استاندارد جهانی رشد اجتماعی کودک عمل کنم و از ۱۸ ماهگی بفرستمش مهد ، ولی بیشتر جاهایی که میپسندیدم ااز تو این سن قبول نمیکردند ، بهرحال حدود ۲ سالگیش از امید فردا با ما تماس گرفتند که نوبت مهراد شده و وقت مصاحبه برای من و همسرم گذاشتند ،،، جمع و جور کردیم و رفتیم،،، فضای کوچک و شاد و رنگی و موسیقی بچه گانه و خضوصا بچه های شادی که در حال بازی و اموزش بودند مهراد را خیلی جذب کرد ،،، چند دقیقه نگذشت که مهراد رفت کنار بچه ها ، حدودا یک ربع منتظر شدیم تا نوبت ما شد که رفتیم دفتر خانم دکتر . خانمی که با یه لبخند جلو پا مون پاشد و ما را دعوت به نشتن کرد و،،،، از ما سوالاتی کردند و همزمان رفتار مهراد را تجزیه تحلیل مبکردند ،،، جالب اینجاست که من که کار تخصصی ام اطفال هست ، میدم که چقدر اطلاعاتشون به روز و همه جوانب رشد عاطفی و احساسی و اجتماعی و کلامی ،،،، کودک را اگاهی دارند و خیلی خوب و درست رفتار و گفتار مهرادم و شیوه ارتباطی مهراد را با بچه ها ارزیابی میکنند و نقاط ضعف و قرت را به حق تشخیص میدند ، همسرم که دلش هنوز میخواست که با پرستار سر کنیم ،،، ولی بعد از ۲۰ دقیقه مذاکره ، دیدم همسرم موضعش عوض شد و حالا به خانم دکتر اصرار میکرد که زودتر مهراد را قبول گنند ، خب من خیلی خوشحال شدم که ، حالا دیگه مسولیت عواقب حضور مهراد در مهد فقط با من نیست و شوهرم هم خودشتقاضا و حتی بیشتر از من مصر هست ، راستشو بگم خیلی خوشحال شدم ، ما همزمان مهراد را از دوربین میدیدیم و در مورد اینکه پسرم چه شرایطی را باید روزای اول طی بکنه صحبت میشد. نفر قبلی که از دفتر خانم دکتر در اومده بود بچه اش بغلش بود و فکر کنم ثبت نامش نکرده بودند و معرفی اش کرده بودند جای دیگری ، منم منتظر بودم که ببینم تکلیف مهرادم چی میشه ،،،، حس خوبی داشتم و احساس خودمونی بودن میکردم ،،، بقیه اش رو هم براتون سر فرصت مینویسم
چرا همه کسانی که از این مهد تعریف می کنن لحن و نوشتارشون یه جوره ؟؟؟ چرا یه پست رو هی کپی کردن تو تایپیک های مختلف؟؟؟؟ چرا تعداد پستهاشون کمه ؟؟؟؟ مثلا همین niniDR همین امروز عضو شده و کل پستهاشم یکیه؟؟؟؟

بازم سلام حالا که مهراد خوابیده ، شوهری هم شیفت بیمارستانه ، بقیه تجربه پسرم از مهد کودک شو براتون مینویسم. آره میگفتم ،نفر قبل از ما که از دفتر خانم دکترشون در اومده بودند و بچه شونم بغلشون بود ، مثل اینکه ثبت نامش نکرده بودند و کمی ناراحت بودند و میگفتند چرا زودتر به ما نگفتید ما چند ماه تو لیست انتظار بودیم و،،،، ما که رفتیم تو من همین رو گفتم ،که اگه قرار ما رو هم رد کنید الان بگید ، خانم دکتر گفت باید با هم صحبت کنیم و ضمنا رفتار کودکتون رو منتور کنم بعد بهتون بگم و بعد با روی خوشی گفت : ما امید مون این که کودکتون و همه بچه های متقاضی رو قبول کنیم ، و میدونم احتمال داره که اگه بچه ای را بدلیل انزوا یا پرخاشگری ویا،،، قبول نکینم والدینشون ناراحت میشند ،و احتمال داره بد هم بگند و علیه ما شایعه سازی هم بکنند و،،، ولی ما هم مطابق استانداردهای خودمون پذیرش میکنیم ،،، بهرحا ما اوکی را گرفتیم و اومدیم بیرون ، مهراد خوشحال و خندان کنار بچه ها بود و بازی میکرد ، و من منتظر بودم ببینم شوهری چکار میکنه ، تا اینجا من تنهایی همه کارهای مهدش را کرده بودم و تازه تو دفتر امیدفردا و بعد از مصاحبه بود که بنظر می امد که شوهری متقاعد شده که مهد برای مهراد بهترین گزینه است ، رفتیم پذیرش بگیریم ، خانمی اومد جلر و برگه های ثبت نام را خیلی با احترام به ما داد و راهنمایی مون کرد ، از اینجا به بعد بود که شوهری مشتاقانه امور را پیگیری میکرد ، منم خوشحا خودمو کنار کشیدم ، بعد که با شوهری صحبت میکردیم ، گفت : من اصلا فکر نمیکردم تو ایران این کسی اینقدر نسبت به همه مسایل کودک اگاهانه و تخصصی برخود بشه و تصورم از مهد چیز دیگری بود ، ته دلم خیلی از انتخابم تا این مرحله خوشحال بودم که امیدفردا تونسته بود نظر همسرم را جلب کنه و مسولیت انتخاب را بین ما تقسیم کنه ،،، بهر حال ما اون روز ثبت نام کردیم و قرار شد تلفنی به ما اعلام کنند که از کی میتونم مهراد را ببرم ،،،وای خدا ،،،مهراد من تو تیزهوشان قبول شده بود،،، چه خوب و عالی... راستی تا کید کرده بودند که باید ۳ روز تا یک هفته اول من اونجا باشم . که منم باید اینو با محل کارم تنظیم میکردم ،،، ما رفتیم و منتظر تلفن امیدفردا بودیم و همون کارهایی که خانم دکتر توصیه کرده بود برای مهراد انجام میدادیم ، هر روز چند بار فیلمهای کلاسا شون رو که از توفیسبوکشون برای مهراد باز میکردم و مهراد ذوق میکرد، ما منتظر خبر از امیدفردا بودیم. ببخشید که خوابم گرفته سعی میکنم بقیه رو فردا براتون بنویسم ، شب خوش
سلام ، شنبه همه دوستان زیبا آره می گفتم ، حدود ۱۰ روز بعد از طرف امیدفردا با ما تماس گرفتند و گفتند که پس فردا ساعت ۱۰ صبح من بهمراه مهراد اونجا باشم ، و ۳ روز تا ۵ روز هم باید همراهش برم و بعد بهم میگن که میتونه ادامه بده یا نه ، کمی هماهنگ کردن با محل کارم سخت بود ولی بهرحال اولویت من مهراد بود ، صبح با کلی ذوق رفتیم ولی من ته دلم کمی نگران بودم ، بهرحال وارد امیدفردا شدیم ، بچه ها داشتند با موزییک ورزش میکردند ، فضا شاد و نسبتا شلوغ بود ، مهراد نرفت سمت بچه ها و رفت سوار سرسره شد ، منم طیق آموزشی که بهم داده بودند هیچی بهش نگفتم یه کتاب توکیفم داشتم ، نشستم رو مبل و شروع کردم به خوندن ، ولی حواسم پیش مهراد بود ، دلم میخواست بره تو جمع بچه ها . صبر کردم ، حدود ۱۰ دقیق بعد مهرادم رفت کنار بچه ها ایستاد و به اونا نگاه میکرد ولی چون شعر انگلسی اونا رو بلد نبود نمیتونست هماهنگ با اونا باشه ، از مسولشون پرسیدم برم کمکش کنم ، گفت نه اصلا ،،، بعد دیدم معلم ورزششون مهراد و صدا کرد و گفت شما بیا کلاه پلیس رو بگزار و مواظب باش بچه ها از خط خارج نشند. وای خدا ی من ، مهراد رفت جلو ، با دقت نگته میکرد که مسولیش رو درست انجام بده، دیگه کم کم قاطی شده بود ولی بیشتر کنار معلم بود ، دیگه حواسش به من نبود . منم طبق دستورالعمل شون چند بار پا شدم قدم زدم ، رفتم تو حیاط و امدم ، یکساعت گذشت ، مهراد خوشحال بنظر میرسید ، ولی دیگه باید می رفتیم ، مهراد رو صدا کردم که بریم ، ازم خواست که بازم باشیم ، بازم طبق دستور شون گفتم باشه ۳ دقیقه من منتظرت میمونم ،،، خلاصه اون روز شاد و خوشحال برگشتیم ، تو راه مدام با ذوق و شوق از پلیسمن شدنش میگفت ، طبق قرار با شوهری تماس گرفتیم ، مهرا به پدرش هم گفت که پلیسمن شده و خواست که بریم عکسا شو ببینیم . به من هم توصیه شده بود که برم تو پیجشون و تکنیکهای رفتار با کودک را بخونم تا بتونم اجرا کنم ، رفتیم خونه تا به امید خدا فردا برگردیم ببنیم چطور میشه ، ولی ارامش بیشتری داشتم برای فردا. تا بعد به خدا میسپارمتون
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687