2733
2734

بچه‌ها من بارداریم بدون برنامه بود و واقعا هم خودم هم همسرم خیلی شوک شدیم وقتی فهمیدیم راستشو بخواید نازایی داشتم و بارداری قبلمم با آی وی اف بود و درصد بارداری طبیعییم خیلی خیلی کم بود با این حال قرص روکین مصرف میکردم بگذریم از این قضیه بعد که فهمیدم باردارم همسرم اصرار بر سقط داشت و من اصلا راضی نبودم جدا از بحث گناهش واقعا فوبیای سقط داشتم سر این قضیه خیلی باهم بحث داشتیم مادرشوهرم خونمون بود و تا همسرم از بیرون میومد میگفت من نمیذارم سقط کنه و نگه دارید دنیا اومد بدید به من من بزرگش میکنم و...که همسرم فکر می‌کرد من تحت تاثیر حرفای مادرش راضی به سقط نمیشم خلاصه مادرو پسر به هم پریدن و شوهرم خیلی حرف بار مادرش کرد و چون بچگی خیلی سختی داشت دیگه از عقده ها و کمبودهای بچگیش گفت و بحث شون بالا گرفت و همون شب هم شوهرم میخواست بره مأموریت برگشت بهم گفت من دیگه هیچ حرفی برای گفتن ندارم وقتی میذاری بقیه برات تصمیم بگیرن ولی بدون اگه نگه داریش باید قید منو بزنی و گذاشت رفت


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

خیلی دوراهی بدی بود خیلی تحت فشار بودم خونم شهرستان بود فرداش مادرم این ها اومدن شهرستان منم باهاشون اومدم خونه شون مادرشوهرم روزی چند بار زنگ میزد و تو گوشم میخوند که سقط نکنی و بذار اون بگه و گناهه و... منم حرفم این بود که وقتی شوهرم نمیخواد و الانم جواب تلفن مو نمیده من نمیتونم به زور نگه دارم مجبور میشم سقط میکنم گناهش باشه گردن خودش شب و روزم شده بود گریه باز فرداش زنگ زد که آره من از روحانی پرسیدم و گفته اگه به اصرار شوهرش هم راضی بشه به سقط بازم تو گناهش شریکه و خونش به گردنته تو بگو اگه طلاقمم بدی من سقط نمیکنم 😐اون اینقد دوستت داره که طلاقت نمیده منم گفتم نمیتونم ریسک کنم و زندگی مو دستی دستی خراب کنم چند روز بعدش نوبت سونوگرافی داشتم که باز شب قبلش زنگ زد و حالم و پرسید و اینا اینم بگم که این چند وقت اصلا شوهرم خبری ازم نگرفت و جوابمم نمی‌داد و بیشتر از قبل داغون بودم اینم هی میگفت سقط نکنیا ولش کن به حرفش گوش نده منم رفتار شوهرمو میدیدم داشتم نرم میشدم و راضی این وسط دخالت‌های ننش رو مخم بود یهو برگشتم گفتم وقتی خیلی تحت فشار قرارم بده منم مجبورم کوتاه بیام بعدشم من هنوز سونوگرافی نرفتم ببینم قلب داره نداره یکاره بگم منو طلاقم بدی هم نگه میدارم بعد اونم ببوسه بذاره رو چشمش و اینم نمونه بعد چه خاکی به سرم بریزم

  نه گذاشت نه برداشت برگشت گفت ببین اگه اطراف تون دعا نویس هست بگو مامانت بره یه دعا بگیره که از خر شیطون بیاد پایین و پشیمون بشه از سقط منم که خیلی عصبی بودم خیلی رک برگشتم گفتم مامانم اگه اهل دعا و جادو بود حال و روز ما این نبود شمام خیلی نگرانی پسره شماست خودت برو براش دعا بگیر من بیشتر از این نمیتونم رو زندگیم ریسک کنم گناهش هم هرچی باشه گردن خودش نه گذاشت نه برداشت گفت پس اگه سقط کردی سمت من نیایی که جمعت کنم من خودمو تو گناهش شریک نمیکنم نفهمیدم چی شد خیلی بهم برخورد برگشتم گفتم هرکی تا الان جمم کرده هنوز زنده است و سرپا نیازی نیست شما جمم کنی مطمئن باشید تصمیم هرچی شد نمیام خودمو خونه شما بندازم آخه من بارداری قبلیم خیلی پرخطر بود و کلا استراحت مطلق بودم و کلش رو خونه مامانم بودم طفلی مثل پروانه دورم می‌گشت بعدشم گفتم لطفا تا تصمیمم قطعی نشده به کسی نگید حامله ام که بعد برام داستان درست بشه که عمدی سقط کرد یهو خانوم فس شد و سر سری خداحافظی کرد

چند روز بعدش که رفتم سونو گفت قلبش تشکیل شده و همه چیز عالیه سونو رو برای شوهرم فرستادم گفتم تکلیف منو روشن کن اگه الانم تو تصمیمت پافشاری داری من همین امروز میرم واسه سقط که خودش گفت نه نمیخواد سقط کنی نگه میداریم حالا الان از اون موقع است مادرشوهرم زنگ نزده حتی خبر بگیره و بقول خودش ناراحته دست پیش گرفته پس نیفته منم خیلی از حرفاش ناراحت شدم و حالمم بد بود منم زنگ نزدم حالا شما بگید من اشتباه کردم که دلخور شدم؟

اینم بگم که با پسرش هم چند وقت قهر بود ولی بعد آشتی کرد ولی خبر منو اصلا نگرفته


2738
چند روز بعدش که رفتم سونو گفت قلبش تشکیل شده و همه چیز عالیه سونو رو برای شوهرم فرستادم گفتم تکلیف م ...

اون طفلی حرفاش از سر دلسوزی بوده 

ولی خب تو هم تو فشار بودی .اونم سمج

به شوهرت بگو تو با حرفات میونه مارو خراب کردی 

حالا خودتم درستش کن

آقا منو نترکونید دیگه سیم کارت نداریم توخونه میشه لطفا واسم صلوات بفرسین 🏡خونه داربشم  بسم الله الرحمن الرحیم اَلحَمدُللهِ الّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب اَلحَمدُلله الّذی جَعَلَنی مِن اُمَّهِ محمد صَلی الله عَلَیه وَ آله اَلحَمدلله ِ الّذی جعلً رِزقی فی یَدِه وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدی النّاس اَلحَمدللهِ الّذی سَتَرَ عُیوبی وَ عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. کاربری دست دو نفره😎هر دو نفرشم خودمم😝 ❤️ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم❤️

بیشتر رفتم تو فکر کارا و حرفای بدِ شوهرت،اصن نتونستم رو قضیه تو و‌مادرشوهرت تمرکز کنم😟😐

جنگل رو به فنا بود ولی درختها هنوز به تبر رای میدادند چون تبر درختان را قانع کرده بود که او هم یکی از انهاست زیرا دسته او هم از چوب بود..
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687