من با ی اقا پسری اشنا شدم و دوست شدیم با هم
واسه خوشحالیم هر کاری کرده از سفر بگیر تا خرید هر چیزی
بعد من تو هفته اخیر ۴ شب باهاش بیرون بودم و حقیقا خرج زیادی رو دستش گذاشتم ینی شبی حداقل ی تومن خرج کرد😐
خب خودش غذا میگرفت من حتی میگفتم ن نگیر من سیرم
ولی از اول دوستیمون همش میگف دختری خوبه ک مث مادر باشه برای ادم
معرفت داشته باشه مث فلان دوس دخترم ک مریض بودم برام سوپ میورد تا فلان جا و این حرفا...
و بعد امشب بهم گفت ک من حرفای جدی دارم
و منظورم اینه ک فقط با خودم باشی...
و برام مثل مادر باشی
وگفتم ی مثال بزن چ کاری برات انجام بدم گفت مثلا غذا درست کنی!
(من خودم مجردی زندگی میکنم )
ولی ب هیچ عنوان اشپزی خاصی نمیکنم و فقط در صورت رژیم بودنم غذای رژیمی خودمو سر سری در حد سیری میپزم!
واقعا استعدادشو ندارم ...علاقه م ندارم
حالا بنظر شما این اقا چون خرج غذاها کرده الان بهش فشار اومده این درخواستو داره ...من چجوری بهش بگم من اینکارو نمیکنم!
یا اینکه چجوری بفهمونم ن برام غذا بخر ن توقع داشته باش من بپزم ...ولی در کل حس میکنم منظورش از غذا اینه ک ببینه منم ی کاری براش میکنم!
یا سطح توقعاتش کم کم بره بالاتر