2726

الله اکبرررررر 

والا من حق نداشتم برم بیرونا 

خواهرم الان رفته بیرون مامانم میگه به یه بهونه میتونی زنگ بزنی ببینی کجاست 


بعد من حتما باید چادر سر میکردم ، خوشمم نمیومد بلد نبودم همش گیر میکرد لا دستو پام مث سوسک پهن خیابون میشدم، تازههه زیر چادرمم باید تیره و بلند و سرسنگین میبودم (به چادریا بر نخوره ، میشه با چادرم خوشتیپ بود منو نه نیزاتن زیرش لباس قشنگ بپوشم، نه بلد بودم حتی درست سر کنم، بلا نصبت مث عن میتابیدم 😶) ، حالا اینو مگه جرات دارن بهش بگن فلان لباست ایراد داره 


زرت و زرت ننو دعوا نیکردن الکی ، خداشاهده از لین می‌ترسن



اقا حقیقتا کو.نم داره میسوزه🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ،

 فرق نزارید بین بچه هاتون

بچه های بزرگتر جاده صاف کن بچه های کوچیکترن همیشه .

من و داداشمم دقیقا مثل شما و خواهرت

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

خواهر منم خیلی خیلی خیلی ازاد تر از منه و من خیلی خیلی خیلی حسودیم میشه

مثلا من بچه بودم یه بار به دوستم گفتم بی تربیت کلی دعوام کردن ولی خواهرم فحش ناموسی میده بیا و ببین  

من حق نداشتم تیکه کلام داشته باشم خواهرم میگه ناموسا 😐به مولا شرافتا 



نه بابا من بچه کوچک ترم همه جی برا بزرگه ازاده برا من نههههههه

چون اون بزرگه تو هنوز کوچولویییییییی

آرزو کردم خدا را گوهری/ سالم و زیبا نگارین اختری / بر سرم او ریخت یکدنیا گهر/ داد ما را او ز رحمت دختری 🫀💓 تیکر برای تولد یک سالگی نور زندگیمونه😍

می‌دونی همه کم و بیش همینجور بودیم مادر منم همینجور یادمه چی کشیدم واسم گوشی گرفتن پیش دانشگاهی بودم اونوقت داداشم ابتدایی بود گوشی داشت دیگه خیلی چیزای دیگه این فرق نیست یه چیزایی تو جامعه عوض میشه پدرو مادر ها هم عوض میشن 

می‌دونی همه کم و بیش همینجور بودیم مادر منم همینجور یادمه چی کشیدم واسم گوشی گرفتن پیش دانشگاهی بودم ...

اره خب حرفت درست 

اما مثلا بالا تر یه دوستیم گفت ، خواهرم انقد راحت برمیگرده به مامانو اینا 

من جرات این کارو نداشتم اصن یه حرف بد میزدم کشته بودنم

اره خب حرفت درست  اما مثلا بالا تر یه دوستیم گفت ، خواهرم انقد راحت برمیگرده به مامانو اینا&nb ...

دیگه همینه منم جرعت نداشتم حرف بزنم لوس بازی که اصلا نمی‌کردم دخترم بودم تازه بعد الان میبینم بابام سر سفره میگه داداشم کجاست مامانم میگه تو اتاق ( حالا داره بازی می‌کنه ) می ره سینی پر می‌کنه آقا غذاش رو تو اتاقش راحت بخوره عصبانی هم بشه داداشم هر چی دلش بخواد میگه کسی جرعت ندارن حرف بزنه ولی همین بابام ته همه‌ی حرفاش میگه دخترم یه چیز دیگست 

دقیقا منم عین تو من تا هشتم درس خوندم بعد اگه با یه پسری حرف میزدم مامانم دعوام می‌کرد باید هرجا میرفتم چادر سرم میکردم و... الان با کلی پسر حرف میزنه ومامان هم میدونه ولی انگار ن انگار موهاش همش بیرونه آرایش میکنه و... 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730