2733
2734
عنوان

خاطره اگاهی از بارداری !

| مشاهده متن کامل بحث + 901526 بازدید | 3565 پست
منم تعریف می کنم خدا کنه حوصله خوندنشو داشته باشیددددددددددددددددددد 7 سال منتظز بودم کلی دوادرمون ...

وایییییییی که چقدر با این پیامت اشک ریختم خیلی قشنگ نوشته بودی انگار داشتم فیلم نگاه میکردم خیییییییییییییلی خوشحال شدم که مامان شدی خیـــــــــــــلی زیاد

در تاریخ۱۳۹۸/۲/۳۱بی بی چکم مثبت شدخداروشکــر😍😍😍انشالله دامن همه ی منتظرا سبز بشه😍

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

من بعدسه سال رفتن ب دكترنتيجه نگرفتم تاامسال برج4ده روزبعدعيدماه رمضان رفتيم يزدبااينكه همه مخالف بودن ولي من اسرارش كردم ورفتيم وقتي رفتيم دكترگفت مشكل ازمنه وبايدلاپراسكوپي انجام بدم من هم بدون اطلاع شوهرم بهش گفتم ن اگه ميشه فعلابهم قرص بديدتاسه ماه ديگه دوباره ميام اونم گفت باشه بهم قرص دادوجريان وب شوهرم گفتم وبرگشتيم همش ميگفتم كاش ب حرف دكترگوش ميدادم وعمل ميكردم سه ماه خيلي زياده خلاصه برج 5دايي همسرم رفت حاج مكه وبرج6اولاش برگشت من هم اونجابودم وقتي اومدقربوني كرده بودن ومن يكم  ازخونوبرداشتم وب شكمم زدم بعدسه سال وهزارتاداروگياهي وشيميايي ودعانااميدبودم ولي اين كاروكردم بعدچندروززن دايي شوهرم بهم آب وحوله دادك ازآب بخوريم وباحوله بخوابيم من هم اين كاروكردم ففط يك باراستفاده كرديم من بايد21ام پ ميشدم واول ماه رمضان بودچهارروزگذشت وپ نشدم وشوهرم شيرخوارگان علي اصغرونگاه ميكردونذركرداگه حاجت گرفت بچه رواسمشوعلي اصغربزاره من حالم بدبودمخصوصاشوهرم بهش گفتم بياببرم دكترك ديگه بدنم ب قرص جواب نميده وپ نشدم واصلا ي درصدهم ب بچه فكرنكردم تارفتم جريان وب دكترگفتم گفت بروتست بده من هم رفتم ودوخط ديدم باورم نشدنشون دكتردادم واون تاييدكردباردارم ولي گفت بايدازمايش خون بدم من وشوهرم ب كسي نگفتيم تافرداشدوآزمايش دادم چون آشنابودن پرستاراجواب ودوساعته دادن وگفتن باردارمولي شوهرم باورنكردوپيش دوتادكتررفتم واوناگفتن باردارم تاشوهرم باوركردشيريني گرفتيم واومديم خونه وقتي بشون گفتم وآزمايش ونشونشون دادم خيلي خيلي خوشحال شدن مادرشوهرم گريه كردوالان هزاران بارخداروشكرميكنم بخاطراينكه خداتوماه محرم آرزوم وبهم داد

سلادوستان میخوام قصه ی باردارشدنم روبگیم بلکه نور منتظران سال نود بود سه سال بود که ازدواج کرده بودم دیدم قبل از پریود لکه بینی دارم رفتم دکتر برام سونو نوشت رفتم انجام دادم گفت یه کیست سه سانتی داری اما بهم نگفت که کیستت اندومتریوماست یا همون اندومتریوز و سریع باید اقدام به بارداری کنی که خدا از دگترایی که به مریضشوش اطلاعات کافی میدن نگذراه خلاصه برام دوماه قرص ال دی خوردم دلم خوش بود که حتما رفع میشه دو ماه خوردم رفتم سونو گفتن رفع که نشده هیچ کیست از سه سانت به پنج سانت رسیده و حتی یک کیست دیگه هم در تخمدان چپ بوجود اومده از ترس داشتم میمردم خلاصه دوباره رفتم دکتر که گفت ک رو ادامه بده اما هرگز نگفت باید زود باردار بشی خلاصه من هم نه بلد بودم و نه شرایط باردار شدن رو داشتم 

2731

خلاصه من قرص رو تا دوسال ادامه دادم زندگی سختی داشتم سالهای اول ازدواجم بود به خیال خودم چون دوسال قرص خورده بودم فکر میکردم حتما کیستم کوچیک شده یا رفع شده بعد از دوسال قرص رو ولی کردم راستی قرصم اچ دی بود خلاصه یک سال بعد از ول کردن قرصم تصمیم گرفتم باردار بشم قبلش ازمایشها رو انجام دادم و رفتم سونو بعد که رفتم سونو دیدم کیستی که پنج سانت بوده تبدیل هفت سانت شده و کیست سه سانتی دوم تبدیل به چهار سانت شده دنیا رو سرم خراب شد تازه اونجا بود که افتادم به تحقیق کردن و متوجه شدم اندومتریوز چیه هست خلاصه از این دکتر به اون دکتر رفتم اغلب میگفتن عمل کن بعد بزار بارداربشی خانومای اندومتریوز حتما شش ماه یک با سونو بدید نزارید مثل من بشید خلاصه 

خلاصه دیگه ترس برم داشته بود و از این دکتر به اون دکتر بعضی ها میگفتن با این کیستها حامله نمیشیم رفتم دکتر گفت برو ازمایش ذخایر تخمدان بده چون اندومتریوز ذخایر تخمدان رو پایین میاره نمیدونید با چه ترسی رفتم ازمایش دادم و حواب رو گرفتم ناامید ناامید بودم اخه با کیستهای کوچکتر از کیست من حتی با سن پایین تر از سن من ذخایر تخمدانیشون خیلی پایین بود خلاصه با ترس رفتم جواب ازمایش رو گرفتم و اومدم در کمال ناباوری دیدم ذخایر من با دوتا کیست بزرگ عدد پنج هست

یه نور امیدی توی دلم روشن شد که ببین با داشتن اندو و سی دوسال سن چقدر ذخایر تخمدانم بالاست همون روز تو مطب دکتر یه خانم با کیست سه سانتی ذخایر تخمدانش دو بود ولی مال من پنج بود با وجود دوتا کیست بزرگ خلاصه یه دکتر خیلی عالی رو با تحقیق پیدا کردم و رفتم تو اتاقش بهم گفت برو بزار باردار بشی و اگه تا شش ماه دیگه باردار نشدی بیا تا ای وی اف انجام بدیم برات خیلی نگران بودم تازه به همسرمم راستشو نگفته بودم گفته بودم مشکل هورمونی دارم به خانوادمم نگفته بودم دکتر مجددا برام سونو واژینال و عکس رنگی نوشت که انجام بدم گفت چون اندومتریوز یا باید برسی بشند ببینیم که اندو توی رودهات نرفته باشه تا توی مثانه یا واژن یا رحمت

من مشکلات دیگه هم داشتم ما خونمون شهرستان بود و تا مرکز استان باید میومدم برای پیدا کردن یه دکتر خوب فرضشو بکن به همسرمم نگفته بودم اما فقط یک ساعت راه بود میومدم و برمیگشتم تک و تنها.خلاصه رفتم سونو واژینال اولین بارم بود خیلی میترسیدم چندین بار پشت در اتاق معاینه منصرف شدم خیلی ها با ماماناشون اومده بودن اما من تک وتنها و خیلی هم میترسیدم بازم میگفتم دختر قوی باش و به خودت افتخار کن و یا ت به زمانی بیفته که خبر بارداریتو میدی خلاصه من رفتم داخل انجام دادم خدا رو شکر اندو فقط روی تخمدانم بود و داخل رحم و روده و بقیه جاها نبود خلاصه نوبت به عکس رنگی رسید برای اونم خیلی میترسیدم

2738

خلاصه عکسو هم با هزار ترس و لرز انجام دادم اصلا درد نداشت نریید فقط قبلش قرص مسکن و شیاف بزارید خلاصه خدا رو شکر مشکلی نبود و همونجا با خانومهایی اشنا شدم که با کیستهای بزرگ باردار شده بودن بازم یه مقدار امیدوار شدم خلاصه اومدم و اقدام کردم ماه اول نشد ماه دوم نشد دیگه داشت استرس به جونم میفتاد گفتم برم با سونو سایز فولیکولها رو بیرون بیارم سونو دادم روز تخمک گذاری که دکتر گفت بخاطر اندو تخمکات ضعیف شدن دوباره رفتم دکتر بهم داره خفیف داد گفت کیست بزرگه نمیتونیم دارو قوی بدیم خلاصه اون ماه رو دارو خوردم و فایده نداشت توی ماه چهارم بودم میدونستم اگه نشه باید برم لاپرا و لاپرا هم ذخیره تخمدان رو کم میکنه و ممکنه که حتی تخمدان رو بردارن همون ماه نذر حدیث کسا کردم و همون ماه کلی دارو گیاهی مصرف کرد و خودمو بستم به مولتی ویتامین به شوهرمم میدادم بخوره داروهای ماه قبلم رو استفاده کردم و در کمال ناباروری توی همون ماه باردار شدم اینو نوشتم که دوستای که اندومتریوز هستن ناامید نشن و همه راهها رو امتحان کنند مطمین باشن که جواب میگیرند هدف من از این مطلب بیشتر روشهای درمانی و پیگیری بود نه نوستن اینکه اون لحظه چه حسی داشتم و به شوهرم چطوری خبر خوش رو دادم راستی یادم رفت بگم از روغن برای چرب کردن شکم هم استفاده کردم

چقدر من گریه کردم خاطراتم خوندم 😢....

امیدوارم دل هم منتظرا شاد شه

برای منم دعا کنید بچه ها...

عزیز دل مادر ...کنجد من ...منتظرتم بیای خونمو روشن کنی ...بسه انتظار🌷🙏...برای شادی روح پدرم صلوات می‌فرستید ؟؟؟ناغافل رفت و خیلی زود .....برای شفای برادرم که جوان هست هم صلوات می‌فرستید 😢🙏🙏🙏🙏
منم تعریف می کنم خدا کنه حوصله خوندنشو داشته باشیددددددددددددددددددد 7 سال منتظز بودم کلی دوادرمون ...

خدا دخترتو واست نگه داره واسه منم دعا کن هفت ساله منتظرم

شخصی جهنم را اینگونه برایم توصیف کرد درآخرین روز زندگیت روی زمین آن شخصی که از خودت ساخته ای،شخصی که بتوانی باشی را ملاقات خواهی کرد...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز