یادمه مدرسه که میرفتم خیلی مرتب و خوش پوش بودم اول بگید ماشالله تا ادامه اش رو بگم ....
ولی یکی از سالهای دبیرستان همیشه خشتک شلوارم پاره میشد طوری که همیشه نخ و سوزن به دست بودم و به تحصیل خود ادامه میدادم .تا اینکه یک روز برف اومد چه برفی ....ولی متاسفانه یا خوشبختانه مدرسه تعطیل نشد😑☹یادمه معلم نیومده بود و برف همچنان میاومد و تا بالای زانوها برف بود با همکلاسی هام رفتم حیاط که برف بازی کنم به هم گلوله برفی پرت میکردیم 😎....و کلی حال میداد...
تا اینکه من خواستم گلوله برفم رو درست کنم و آماده بشم که به هدف پرت کنم و هدف رو از پا دربیارم شیب گرفتم و خواستم پرت کنم که ناگهان زااااااررررررت☹گفتم چی شد😐صدا از کجا بود 😶هاج و واج و در سکوت سنگین فرو رفته بودم که متوجه شدم خشتکم پاره شده ☹😑💞
