2733
2734

سلام مادربزرگ من و دکتر ها دیگه جواب کردن 

قدیما که زمان خان بوده 

میگن دختر خان بوده نه خان های کوچیک یه توابع بزرگ دست پدرشون بوده از قضا مادربزرگم رو چون پدربزرگم تو ۹سالگی فراری میده یه مدت طرد میشه از خانواده تا امام میاد و خان ها براندازی میشن و پدر مادربزرگم دق میکنه و میمیره اینکه مادربزرگم یه پسرش که عموی من میشه فرزند اول مادر بزرگ  فردای عروسیش با پسرعموش میره بیرون رعد و برق میزنه ومیمیره وجنازش میاد (شایعه زیاده در رابطه با مرگش )

بقیه ش رو بگم حچصله داری؟


 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد مرگ پسرش که از دستش  میده بدبختانه بیماری پخش میشه تو شهر ها ترک ها بهش میگن قزلچا یه چیزی مایه وبا 

واکسنش میاد که چون پدر بزرگم میره با برادرش شهر دیگه برای کاری 

مادربزرگم میگه همه میرفتن واکسن بزنن ولی من تک و تنها با سه دختر نمیشد چون دوتا دهات اونورتر واکسن میزدن کسی نبود مارو ببره کسی هم سربار اضافه تو اوج نداری نمیخواست  

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
2731

از بدبختی یک از دختر ها بیماری رو میگیره  میگه چون پدربزرگت مارو  رها کرده بود رفته بود دنبال کاری پولی هم در بساط نداشتم هرچی داشتم خرج شده بود دخترم روز آخر گشنه بود چیزی خونه نداشتم کلا نداری بود اونوقت  آوردم یه پیاله ماست و دوتا نون گذاشتم جلوی سه تاشون بخورن  بعد جاهارو انداختم بخوابیم  

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی

هستید؟

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی

اره بگو

من پناه ام🤍🌙.میشه واسم نفری یه حمد بخونین هدیه کنین به ام البنین؟🥺که به حاجت ۸سالم برسم😔 حاجتم ازجونم برام عزیزتره💔 خدایا میشه دستامو با دستای عشقم پر کنی؟؟🥺🍃                                                                                                             🪄من قلبم مریضه بام کل کل نکن💜

میگه گرفتیم خوابیدیم کاش خواب مرگ خودم بود 

صبح بلند شدم عجیب بود اینهمه خوابیدم و صدای اذان ونه  من شنیدم نه دختر ها ولی هواگرگ و میش بود رفتن آب جوش گذاشتم بچه هارو صدا کردم ولی بیدار نشدن ....

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
2738
بقیش بگو

بنظرت تا کی باید وایسیم؟

من پناه ام🤍🌙.میشه واسم نفری یه حمد بخونین هدیه کنین به ام البنین؟🥺که به حاجت ۸سالم برسم😔 حاجتم ازجونم برام عزیزتره💔 خدایا میشه دستامو با دستای عشقم پر کنی؟؟🥺🍃                                                                                                             🪄من قلبم مریضه بام کل کل نکن💜

بدن طوبی سرد بود آخ از بدن دختر ها هرسه یخ یخ حیغ زدن دادزدم خودمو زدم آی مردم بیایید میگه اومدن معلوم شدهر سه فوت شدن بهیار اومد گفت قزلچا رو گرفتن و فوت شدن میگه خبر رفت رسید به پدربزرگت تا تشییع جنازه فرداش رسوندن خودشون ولی چه اومدنی 😔😔 سه تا جنازه توخونه صورت پر چنگ من 

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
تا صبح میخواستم گوشی بزارم کنار بخوابم 😕

منم خواسم برم فیلم ببینم گفتم بخونم بعد برم 

من پناه ام🤍🌙.میشه واسم نفری یه حمد بخونین هدیه کنین به ام البنین؟🥺که به حاجت ۸سالم برسم😔 حاجتم ازجونم برام عزیزتره💔 خدایا میشه دستامو با دستای عشقم پر کنی؟؟🥺🍃                                                                                                             🪄من قلبم مریضه بام کل کل نکن💜

میگه اومد ولی دیر اومد همه منو زن بی عرضه میدیدن مرگ پسرم  و دخترم از پا انداخت دوسال با پدربزرگت خونه نشبن شدیم و پناه بردیم به سیگار دوسال کارم شده بود لالایی واسه لحاف طوبی گشنه م 

 همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی دَرِ ماجرا ببستی
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز