سلام بچها خواهر شوهرم کلا خل و چله و هم شوهرم هم چهارتاخواهر شوهرای دیگم باهاش قهرن و البته برادر زاده های شوهرم.البته با اونا از مادر یکی نیست و فقط با شوهرم از مادر یکی هستند.حالا شوهرم و این باهم دعواشون شد و اینم به شوهرم اس داد ک اون دختر هرزه تو خونه بابای من قد کشیده و اینا در صورتی ک اصلا دعواشون بمن ربطی نداشت شوهرمم بهش حرفی نزد منم با اینکه پیامارو دیده بودم به روی خودم نیاوردم اما بعدش چون پدر شوهرم تازه از بیمارستان مرخص شده بود همه خونه پدرشوهرم بودیم منم ظهر پاشدم یچیزی درست کنم بخوریم که یدفعه این اومد تو اشپزخونه شروع کرد قرقر کردن درصورتی ک با شوهرم سه روز قبل دعوا کرده بودن منم گفتم چرا بمن تیکه میندازی شروع کرد داد و بیداد کردن مادرشوهرم هی بهش گفت بابا مریضه ساکت من بخاطر پدرشوهرم چون گناه داره ساکت شدم مادرشوهرمم خواهرشوهزم و بچهاشو انداخت بیرون گفت مراعات مریضو نمیکنی هستید بقیشو بگم؟