2726

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

بله بده.

امضامزیرسرت ی کم ذغال ونمک ونون خشک بزارتومشمای فریزر بزارتابالشت بخاب.دیگ کابوس نمیبینی.کابوسای وحشتناک جن وچیزای ترسناک منظورمه،این تجربه ی منه،شباساعت۳شب ازخواب میپریدم،چون توخواب میدیدم یکی باصورت وحشتناک دنبالمه یا یکی بااره برقی میبُرّه بدنمو،یاتوتاریکی جن دنبالم بود،ایناروگذاشتم زیرسرم و دیگ ندیدم.خانومایی ک زیر۲۰سالید ومجرد،براتون میخام نصیحت کنم.نزارید حسرت چیزای کوچیک ب دلتون بمونه.من مجرد ک بودم نمیزاشتن آرایش کنم.الان همسرم کاری نداره بهم ولی هرچه قدر هم آرایش میکنم بازم حسرت هست برام.انگار ک هیچ لذتی نداره،همه چی ب وقتش قشنگه.کافی شاپ برید بادوستاتون.بازار برید بادوستاتون.برید کتابخونه باهمدیگ خوب باشید.تنهایی برید گردش.عصری دلت گرفت برو پارک منتظرنمون ک یکی بیاد ببرت.برادل خودت،بروکاشت ناخن،مثلا وقتی پریودی.اگ غسل باکاشت روقبول نداری.برو دوتا موی مدل شاخ سوسکیتو رنگ کن.میبینی؟اینابرای من حسرته.خییییلی چیزای کوچیک هست.شاید براهمتون بی ارزش باشه اما برامن باارزشه.چون منع شدم.مادربزرگم منعم میکرد.نزارید حسرت چیزای کوچیک تودلتون بمونه.

تبش زیادی بالا نیس ولی قطره استامینوفن بده بهش تبشو کنترل کنه


وقتی از بهترین آدمای زندگیت میرنجی حتی اگه بگی بخشیدمش یه چیزی ته دلت میمونه.. کینه نیس یه جای زخمه یه چیز که نمیزاره اوضاع مثل قبل شه هرچقد هم تلاش کنی خودتو بزنی به اون راه و بگی نه.. بی فایدس یه چیزی این وسط از بین رفته و جای خالیش تا همیشه درد میکنه 💔کینه را از خدایی آموختم که بخاطر یه اشتباه هرگز شیطان را نبحشید🤞

بالا که نیست ولی تب داره نذار بالاتر بره برای واکسن مگه قطره نمیدی؟ چون قطره ضد درد هم هست یکم آروم میکنه

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

عزیزم دمای زیر بغل با تب سنج دیجیتال نیم درجه کمتر نشون میده در واقع الان دمای بدن بچه تون 38.1 هستش و تب محسوب میشه حتما قطره تب بر بدید

باید از سمت خدا معجزه نازل بشود 💔تا دلم... باز دلم... باز دلم.. دل بشود😔
دکترامیگن تب سنج زیر بغل، کمتر از مقدار واقعی نشون میده،، من باشم میدم قطره

بایدنیم درجه بهش اضافه کرد.


امضامزیرسرت ی کم ذغال ونمک ونون خشک بزارتومشمای فریزر بزارتابالشت بخاب.دیگ کابوس نمیبینی.کابوسای وحشتناک جن وچیزای ترسناک منظورمه،این تجربه ی منه،شباساعت۳شب ازخواب میپریدم،چون توخواب میدیدم یکی باصورت وحشتناک دنبالمه یا یکی بااره برقی میبُرّه بدنمو،یاتوتاریکی جن دنبالم بود،ایناروگذاشتم زیرسرم و دیگ ندیدم.خانومایی ک زیر۲۰سالید ومجرد،براتون میخام نصیحت کنم.نزارید حسرت چیزای کوچیک ب دلتون بمونه.من مجرد ک بودم نمیزاشتن آرایش کنم.الان همسرم کاری نداره بهم ولی هرچه قدر هم آرایش میکنم بازم حسرت هست برام.انگار ک هیچ لذتی نداره،همه چی ب وقتش قشنگه.کافی شاپ برید بادوستاتون.بازار برید بادوستاتون.برید کتابخونه باهمدیگ خوب باشید.تنهایی برید گردش.عصری دلت گرفت برو پارک منتظرنمون ک یکی بیاد ببرت.برادل خودت،بروکاشت ناخن،مثلا وقتی پریودی.اگ غسل باکاشت روقبول نداری.برو دوتا موی مدل شاخ سوسکیتو رنگ کن.میبینی؟اینابرای من حسرته.خییییلی چیزای کوچیک هست.شاید براهمتون بی ارزش باشه اما برامن باارزشه.چون منع شدم.مادربزرگم منعم میکرد.نزارید حسرت چیزای کوچیک تودلتون بمونه.
میریزه قطره رو

چند وقتشه

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
میخوره میریزه چیکار کنیم

ی کم دارودادن ب بچه کوچیک سخته من شیرش ک میدادم باقطره چکونم از کناردهنش میریختم تودهنش😆میخورد سینموازدهنش میکشیدبیرون مزه مزه میکرد بااخم نگاهم میکرد.بازدوباره ازنو😁اوخخ فداش بشم🤗🤗.بعضی وقتاهم بینیشومیگرفتم بهش میدادم.چاره چیه

امضامزیرسرت ی کم ذغال ونمک ونون خشک بزارتومشمای فریزر بزارتابالشت بخاب.دیگ کابوس نمیبینی.کابوسای وحشتناک جن وچیزای ترسناک منظورمه،این تجربه ی منه،شباساعت۳شب ازخواب میپریدم،چون توخواب میدیدم یکی باصورت وحشتناک دنبالمه یا یکی بااره برقی میبُرّه بدنمو،یاتوتاریکی جن دنبالم بود،ایناروگذاشتم زیرسرم و دیگ ندیدم.خانومایی ک زیر۲۰سالید ومجرد،براتون میخام نصیحت کنم.نزارید حسرت چیزای کوچیک ب دلتون بمونه.من مجرد ک بودم نمیزاشتن آرایش کنم.الان همسرم کاری نداره بهم ولی هرچه قدر هم آرایش میکنم بازم حسرت هست برام.انگار ک هیچ لذتی نداره،همه چی ب وقتش قشنگه.کافی شاپ برید بادوستاتون.بازار برید بادوستاتون.برید کتابخونه باهمدیگ خوب باشید.تنهایی برید گردش.عصری دلت گرفت برو پارک منتظرنمون ک یکی بیاد ببرت.برادل خودت،بروکاشت ناخن،مثلا وقتی پریودی.اگ غسل باکاشت روقبول نداری.برو دوتا موی مدل شاخ سوسکیتو رنگ کن.میبینی؟اینابرای من حسرته.خییییلی چیزای کوچیک هست.شاید براهمتون بی ارزش باشه اما برامن باارزشه.چون منع شدم.مادربزرگم منعم میکرد.نزارید حسرت چیزای کوچیک تودلتون بمونه.

پسرمنم تب داره 😔😔😔😔با تب سنج جیوه ای زیربغل39درجس

خیلی ناراحتم ازوقتی رفته مدرسه همش مریضه

😪

غم غلط کرده به توسر زده مگه من مُردم،نمیدونی قلب من توقلب تو حل شد رفت،خنده بایدخوش کنه جاشو تو اون صورت ناز،تو نخندی آخه من دلخور میشم ازخودم،دورت بگــــــــردم باید اون لبای تو واسم بخندن،تا گلا بازم ب باغچه دل ببندن،مگه میشه تو بخای چیـــــزی بگم نه!!!،دورت بگـــــــــردم بایداون لبای تو واسم بخندن
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز