سلام دوستان حالم گرفته بود گفتم باهاتون حرف بزنم مامانم انگار ن انگار که من دخترشم من برم خونش نرم مهم نیست ی بار شام دعوتم نکرده ولی خالم مامانبزرگم اینا هر روز اونجان این همه درگیر دکتر شدم ی بار نپرسید دردت چیه خیلی احساس تنهایی میکنم
دقیقا این کارش باعث شده از خانواده مادریم نفرت پیدا کنم خالم یا مامانبزرگم بیشتر از من تو خونه ما هس ...
دقیقا درکت میکنم منم از خانواده مادریم بدم اومده بود حالا باز مامان شما خونشونم میره مامان من فقط سرویس میداد هممون یه جوری باید درخدمتشون بودیم الان باز کمتر شده خودش اشتباهشو فهمیده ..
بنظر من تو خودت نریز باهاش حرف بزن بگو بهش دلم میخاد ببینمت بیشتر دعوتش کن نذار اونا همش دعوتش کنن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ن من دلم برا بابام میسوزه انگار که بابام تنهاتر از منه ارزش ی بچه کوچیک بیشتر از بابامه تو خونه ما&n ...
خدا صبر بذه 😕
خدایا هزاران مرتبه شکرت من به آرزوم رسیدم🥰🤲🏻. ایشالله تمام اونیی ک منتظرن دامنشون رو با نی نی سالم و صالح سبز کن 🤲🏻👶🏻🤱🏻☘️. خدایا ازت با تمام وجودم میخوام نی نی مون رو سالم بغلمون بدی 🤰🏻👶🏻😍🥰. اگه امضامو خوندی یه صلوات بفرس برا سلامتی نی نی م یا یه آمین از ته دلت بگو 🥹🙏🏻ممنونم
مامانم میدید من حال روحی خوبی ندارم ولی هیچ تلاشی نکرد وقتی بهش چیزی میگم جبهه میگیره منو مقصر میکنه ...
مامان منم همیشه منو مقصر میکنه منم عادت کردم دیگه .. البته از روی دلسوزی زیاد و حرص خوردن نمیدونه چی بگه .. منم بعد از سالها حرص خوردن و سکوت و دعوا دیگه فهمیدم که نباید تو این مسایل باهاش دردل کنم وقتی با بابام حرف میزنم بیشتر اروم میشم..
یوقتا هم به بابام میگم که بهش بگه .. البته باحالت ناراحتی و درددل میگم عصبانی نمیگم چون بابامم پشت مامانم درمیاد..