خستم فردا مهمون دارم کلی استرس دارم دست خودم نیست ی مهمونی رو کلی ب خودم سخت میگیرم خیلیم خوابم میاد ولی غذا گذاشتم جا بیفته مثلا
داغون
ابری
دلم نمیخواد هیشکی و ببینم
هیشکی بهم زنگ بزنه
دلم تنهایی میخواد
خیلییی بد به اندازه ی تمومه دنیا دلتنگم😭😭😭😭😭
از زندگی سهمی ندارم نامیدم
خوب الحمدلله ب لطف امام زمان
کلی فکرو خیال دارم کلی برنامه کاری تو سرم هعی می‌چرخه آخه چند روز دیگه نوبت عمل زایمان دارم
از طرفی دلتنگ همسرم. که دوروز قبل عمل میاد
از طرفی دلتنگ وعقده مامانم که موقع زایمانم نیس چون فوت شده خواهرمم اون تایم تهرانه نوبت دکتر داره یه حس غریبی دارم
کلا مشغله فکری زیاد دارم
دارم به این فکرمیکنم که چرا تو جمع کلاسم فقط خجالتیم خیلی ناراحتم
نشستم تو تاریکی مطلق رو مبل همه خوابن ب این فکر میکنم کجای راهو اشتباه رفتم دل کیرو شکوندم چه گناهی کردم که همچین شوهر سرد و بیمحبتی نصیبم شد 😔
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
