با این وضعم ۳ روزه تو تشک افتادم و فقط داد گشنگی میزنم دو روز یبار بهم غذا نمیده انقد ماستو پنیر خوردم خسته شدم الان بحثمون شد با گریه رفتم سرجام من الان ساکشن کردم درد شدیدیم دارم میکشم ب زور شیاف ارومم میگ ب من نگفتی غذا بیار الکی میگ ده دفعه باهاش بحث کردم ک گشنمه ازش متنفرم از اینکه ذره ای ب فکرم نیس معدم داره میسوزه بخدا از خودم متنفرم