لنگه و کنگ دوتا شهر هستن که فاصلشون باهم یک دقیقه هست و این دوتا شهر قدیما در تصرف پرتغا ...
تو قشم قلعه شونم هس.حتی محله دارن 😅
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
لنگه و کنگ دوتا شهر هستن که فاصلشون باهم یک دقیقه هست و این دوتا شهر قدیما در تصرف پرتغا ...
والا پرتغالی هام همچین خوشگل نیستنا. از این منطقه و ژنتیکشون کسی تابحال تحقیق کرده؟ یا مستند ساخته نشده؟
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
آدم یادش میره لباساش از گرما چسبیده به تنش . هی میچرخیم ولی خو آخرش باید بزنیم به گرما. اهواز خو امس ...
اهواز هواش خیلی بده خیلی😔من امسال کربلا بودم ی رورم اهواز بودیم شما وضعتون از ما بدتره
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
شیراز بهشته عالبه همه فصلاش من قشم زندگی میکنم چن وقتم شیراز بودم.ولی ن قشمی ام ن شیرازی😅
چه خوب خوش به حالت😍
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
والا پرتغالی هام همچین خوشگل نیستنا. از این منطقه و ژنتیکشون کسی تابحال تحقیق کرده؟ یا مستند ساخته ن ...
من عاشقرامضاتم میدونستی پر از حس خوبه
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
والا پرتغالی هام همچین خوشگل نیستنا. از این منطقه و ژنتیکشون کسی تابحال تحقیق کرده؟ یا مستند ساخته ن ...
اخه اینجا رگه هایی از افریقایی ها هم هست..گپی خودشونن
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
اهواز هواش خیلی بده خیلی😔من امسال کربلا بودم ی رورم اهواز بودیم شما وضعتون از ما بدتره
ما اهوازی ها امسال بسکه گرم بود نرفتیم کربلا. اهواز و عراق مثل همه . میزارن این موقع ها میرن. خاک و گرما و آب بد بو و گرونی و شلوغی . من شنیدم بعضی شهرای بندری خیلی خلوتن. میگن آروم و کم سروصدان. تا کسی کار ضرور نداشته باشه نمیزنه بیرون.اما اینجا از شلوغی سرسام گرفتیم
نه اصلا خیلی اتفاقی عجیب و جالبی افتاده توی این شهر ولی اونجوری که باید کسی بهش اهمیت نداده ت ...
وای عاشق مردم جنوبم واقعا میگما عااااشقشونم مهربون و خوش اخلاق شاد آروم انرژی مثبت خندون
همش دوسداشتم عروس یه خانواده جنوبی بشم که نشد
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
اخه اینجا رگه هایی از افریقایی ها هم هست..گپی خودشونن
ای خدا کاش میشد یه یک هفته ای بیام جنوبو بگردم دلم ضعف رف
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
ما اهوازی ها امسال بسکه گرم بود نرفتیم کربلا. اهواز و عراق مثل همه . میزارن این موقع ها میرن. ...
قشم اینجوریه بندرم زیاد شلوغ نیس.واقعا امسال کربلا جهنم بود خیلبیی گرم بود
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟
ای خدا کاش میشد یه یک هفته ای بیام جنوبو بگردم دلم ضعف رف
پاشو بیا سمت ما جنسم ارزون تره بنسبت شما البته لوازم خارجی و پوشاک و ارایشی اینا .وگرنه میوه تربار و خشکبار گرونه
ی جای خوندم ک خدا گفت ب یکی اولیا الهی گفته بود اگ میخایی دعاتون مستجاب شه با دهانی دعا کنید ک باهاش گناه نکرده باشین😇 من با دهان شما گناه نکردم. پس میشه برای مامان شدنم دعا کنی؟