سلام
من خونه مجردی دارم و ی زمانی خوابگاه بودم یکی از دوستای خوابگاهمو بهش گفتم ...بیاد با من زندگی کنه ...بخاطر تنهایی ولی انتظار مالی ازش نداشتم ...
ایشون اومدن با هم خوب بودیم ..ولی ایشون عادت دارن حتما ال***ک***ل مصرف کنن حداقل هفته ای یبار ..ولی من خیلی عادت ندارم ...یا هر روز میخاد قلیون بکشه...من شاید ی موقع هایی بخام ولی کلا زیاد در بند چیزی نیستم و یجورایی فکر اینده مم و میخام درس بخونم!
ی روزاییم میرم کتابخونه نمیگم خیلی میخونم ولی نسبت ب ادمی ک قبلا بودم میبینم ک خیلی تغییر کردم!
الان حدودا ۳ ماهی میشه!
ولی این همچنان همون ادم اتل و باطل پسر بازه و دماغ عملیو داف بود ...ولی رفت ژل زدو بلوند کرد و فاز ملکه انگلیس گرفت
بعد حتما باید کم کم دو تا یا ۴ ۵ تا پسر تو زندگیش باشن و هز شب خانومو بگردوننش ببرنش بیرون!
من نمیگم خیلی پاکم و اون بده منم مث دخترای امروزی دیگه م ولی وقتی کسیو نخام باهاش دورم نمیزنم!
ولی این شماره رو میگیره قشنگ پسره رو میدوشه میگردوننش گل میگرن براش ....مش.**ب و شام و فلان ...برش میگردونن خب اینم قشنگ نون خوشگلیشو میخوره منم ک خونه مفت دادمش عادت کرد ب مفت بری!
و هر چی پول داره بجای اینکه نصف اجاررو بده خرج دک و پزش میکنه!
خلاصه اینکه خانومی ک شما باشی ....من یبار سر اینکه تمیز نمیکرد مثلا شستن حمون دسشویی گاز پاک کردن مو جمع کردن باهام بود خب بدم میومد گفتم ۹۰ درصد کارا با منه حالا این نهایت ظرفی میشست جاروییو غذایی میپخت!منم اگ نمیپختم از بیرون میگرفتم ...ولی من خیلی مشغله هام از اون بیشتر و ساعت کلاسام واقعا ی روزایی خسته بودم و نتونستم
این چندجا منو با دوس پسراش برد توقع داشت من مثلا بشینم ی گوشه سنگین رنگین اینم ی گوشه یارو اصن شوخی نکنه من حرف نزنم شوخی نکنم همه بشینن چ...س کلاسای اینو گوش کنن و ازش تعریف و تمجید کنن ولی من ادم بگو بخندی هستم!
خلاصه سر داستان این جمعا اون طعنه میزد ب من من پریدم بهش ...ک چی میگه!مثلا اگ من ت جمع خفه شم شوخی نکنم دوس پسر اون دیگ ب چشم ی ب...چ نگاش نمیکنه!؟دیگ دوس دختر جایگاهش معلومه وقتی همه جوره م باهاش باشی ربطی ب رفتار من نداره!و ی مقدار زیادم مربوطه ب اخلاق پسره
پیام داد ب من کاریت ندارم میری تو اون اتاق یا ی اتاق دیگ خابگاهم جا نداره ..اولین تخت خالی میرم!
من راضی نبودم ب رفتنش گفتم با خودم تا پایان قرارداد بمونه!
ولی عذر خاهی کردم ازش ک از کوره در رفتم
من تنها توهینم این بود بهش گفتم نمیخام صداتو بشنوم دیگ!
خلاصه اینکه دعوام شد رفتم کتابخونه برگشتم اومدم خونه
دیدم با کمال بیشعور وسایل منو از توی ی اتاق جمع کرده ریخته توی ی اتاق دیگه!و من بیرون کلی بهش پیام دادم و گفتم مقصر من ..اشکال نداره فردا م بیا بریم سفر ...وقتی اومدم این صحنه رو دیدم خون جلو چشمامو گرفت ک چجور تو خونه ی من جرات کرده اصلا تصمیم بگیره من ت کدوم اتاق باشم و وسایل منو بیرون بیریزه!
من مقصر خودمم بعد جمع هایی ک میرفتم بهش میگفتم اره من زیاده روی کردم ..در صورتی ک من اخلاقمه و خوش بش میکنم و اصلا نیازی ب این کار نبود
الانم نمیدونم خوابگاه جا داره بره یا نه!
فردام ساعت ۱۲ مسافر ...برم سفر برگردم بندازمش بیرون بشورمش ..یا الان؟