سلام
ده سال بود ازدواج کرده بودم سه سال اولش زندگی عادی گذشت..بعد از اون برادر شوهرم یه رفتارا و سیگنالهایی از خودش نشون میداد که حس میکردم منو دوست داره..همسن هستیم یه ازدواج نا موفق و یه نامزدی نا موفق داشت..به شدت سر من غیرت داشت و داره نمی گذاشت کسی بد نگام کنه بارها بخاطر من با برادرش که همسر منه قهر میکر بهش تشر میزد که زنتو اذیت نکن. سر قضیه ای بین من و برادرشوهر بزرگم اختلاف پیش اومد باور کنید بخاطر من سه سال خونه ی برادر بزرگش نرفت..یه شب یلدا من بهش گفتم برادر بزرگترتونه..من میبخشمش تو هم بیا بریم..تا آخر مهمونی کنار من نشسته بود و به همشون نشون داد به شدت حامی منه..همه جا مواظبم بود.به تمام معنا بهم اعتماد داشت..