2726

سلام دوستان خلاصه بگم منو همسرم ب اختلاف خوردیم من رفتم خونه بابام مهرمو گذاشتم اجرا کلی رفت آمد تو دادگاه دقیقا روز محضر من برگشتم همسرم خیلی اصرار میکرد برگرد و از بزرگای فامیلشم آورد من برگشتم 

اوایل خیلی اذیتم میکرد یماهه مهربونه  وبا گریه زاری میگ جدا شیم من  نمیتونم زندگی کنم میگم چرا میگ بدهکارم منَظورشم اینه من طلاهامو بدم بفروشه 

خلاصه امشب گفت فردا بابات بیاد ببرت گفتم نمیش دوباره میگی خودش رفت خودت ببر تکلیفمم روشن کن حق حقوقمو بده برم 

یماه من کارم شده گریه زاری ک جدا نشم 

میدونستم خونوادش خیلی یادش میدن امشب با گوشیش پیام دادم ب خواهرش ک فردا میبرمش خونه باباش 

اونم گفت خودت نبر بزار باباش بیاد وگرنه باید نفقه بدی گفت چرا نتونستی طلاهاشو بدی الانم یجور بپیچون که فقط بره و چیزی دسش نگیره اگه نرفت به بابام بگو زنگ بزنه به باباش فش بکشه 

خیلی چیزای دیگه 

بنظرتون چیکار کنم 

نشونش بدم یا عکس بگیرم نگ دارم


تقدیر به خودتون واگذار میکنم...اما یه حرفی هست...مولانا میگه که؟شما پشت سرمن حرف می‌زنید..غیبت میکنید ..ونمیتونید حرفاتون رو به خودم بگید از عاجزی مثل من می ترسید ...اما ازخدا نمی‌ترسید .هر کسی ک از خدا نمیترسه من به خدا میسپارم....

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

چقدر عفریته ان خودتو نجات یده 

بخاطر نیاز مالی و نداشتن اختیار بیرون رفتن از خونه.تصمیم گرفتم نماز یا قران  برای اموات بخونم هر کی خواست در خواست بده اجرتون با خدا.الهم صلی علی محمد و علی محمد 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730